رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

مردم شناسیِ صدقه؛ مواجه انتقادی با محتواپرستی

گاهی اوقات اسلام را به یک مجموعه اعتقادات فلسفی تقلیل می دهیم، در واقع در این نگاه «محتوا» برای ما اصالت پیدا می کند و از «فرم» غافل می شویم. محتواگرایی باعث عدم فهم اقتضائات دنیای محقق شده پیرامونی ما می شود، چنان که گفته اند: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست!» گفتار محتوا و کردار فرم است. محتوا در فرم تجسد و تجسم پیدا می کند، چنان که روح در جسم تجلی پیدا می کند و این دو هرگز از یک دیگر قابل تفکیک نیستند، آن چیزی که تحقق پیدا می کند دو چیز مخلوط به هم نیست، فرم نیست و محتوا نیست، بلکه یک چیز است؛ همان محتوای تجسد پیدا کرده و متجلی شده در فرم. بر خلاف فلسفه و عرفان که تحقیر کننده فرم هستند و مراقبینِ فرم را با اتهاماتی نظیر ظاهرگرا، قشری، سطحی و ... تحقیر می کنند، اما اسلام به فرم اصالت می بخشد و این رویکرد در «فقه اسلامی» قابل مشاهده است، چنان که احکام فقهی با «طهارت» آغاز می شود، یعنی پاکی و پاکیزگی فرم.

اگر هدف ما از کمک کردن، فقط کمک کردن و تأدیب و تربیت نفس باشد، همین که کمک کنیم کافی است، همین که از چیزهایی که بیشتر و بیشتر دلبسته شان هستیم بگذریم کافی است، کار ما همین جا تمام شده و مأموریت با موفقیت به پایان رسیده است، «تو نیکی می کن و در دجله انداز!» به نظر من این نگرش نه تنها اخلاقی نیست، بلکه به غایت «خودپرستانه» است، وقتی دیگران را نادیده بگیریم، چیزی جز «من» نمی ماند. اما اگر هدف از صدقه و انفاق تقرب به پروردگار از طریق و مجرای خدمت به مردم باشد که هیچ راه دیگری هم جز این نیست، کار ما تازه از این جا شروع می شود؛ در این نگاه این مخاطب و نیاز او و زندگی و بوم و هویت و فرهنگ اوست که اصالت پیدا می کند، احتیاج او و نه اشتیاق ما.

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید.


برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۵۰
صابر اکبری خضری

جوکر، انگل، پلتفرم، بلک میرر، سرمایه سالاری، آلن دوباتن، اروین یالوم و ... چه ارتباطی با هم دارند؟! منتقد نظام سرمایه سالاری اند یا بهترین و پیچیده ترین طرفدار آن؟!

«جوکر» اثری است که سرنوشت تلخ و تاریک یک فرودست را نشان می دهد، جامعه به نمایش درآمده در جوکر، نه یک آمریکای رویاگونه و آرمانی بر محور قهرمان چنان که در فیلم های کمپانی «ماروِل» می بینیم، بلکه پر از فقر و تلخیِ بر محور ضدقهرمان است، ممکن است هنگام دیدن فیلم جنگ ستارگان غبطه بخوریم که چرا ما چنین قهرمانانی نداریم، اما هنگام دیدن جوکر حتی احساس حسادت و غبطه هم نمی کنیم، که بسیار تأسف می خوریم و ناراحت می شویم از این همه ظلم و تحقیر و تمسخر و فشار اجتماعی که طبقات فرادست بر سر او می آورند؛ بنابرین شاید در نظر اول جوکر یک فیلم انتقادی علیه وضع موجود و نظام سرمایه سالار به نظر برسد.
برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید.

«انگل» نیز جامعه طبقاتی و تفاوت فاحش افراد فرودست و فرادست در آن را به نمایش می گذارد. طبیعتاً به نظر می رسد فیلم طرفدار فرودستان است، آنان که نه فقیر، بلکه زیر خط فقر هستند. بنابرین جوکر و انگل در مضمون محوری مشابه هم هستند و موضوع هر دو فیلم به نوعی نمایش همین جامعه طبقاتی است. اما در این بین یک نکته مهم و قابل تأمل هست، مهم ترین جوایز سینمایی (اسکار و کن) در سال گذشته به همین دو فیلم یعنی انگل و جوکر رسید. چطور می شود مهد سرمایه سالاری بزرگترین و مهم ترین جوایز خودش را به فیلم هایی بدهد که علیه خودش است؟! یعنی شیطان بزرگ و دارودسته اش توبه کرده اند؟!

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۱۳
صابر اکبری خضری

ابتدا ببینید:

«طرح خواناسازی شهر تهران»

...

#شهر کالبد نیست، شهر یک قصه است، شهر یک قصه بلند و طولانی و خواندنی است، شهر را باید خواند، محله های شهر، پیرنگ ها و خرده پیرنگ های قصه هستند، قصه شهر یک قهرمان اصلی دارد؛ مردم یا #ملت و هزاران شخصیت در این قصه حضور دارد، تک تک افراد در قصه شهر نقش ایفا می کنند، شهر، ماجرای مردمِ شهر و قصه هایشان است. تاریخ شهر هم فصل های این قصه هستند، اگر فصل های قبل قصه را نخوانیم و یک راست سراغ فصل 9 یعنی فصل حاضر برویم، قصه را نمی فهمیم، زندگی در چنین شهری بی معناست، چون قصه را نمی دانیم، چون از ماجرای شهر بی خبریم... شهر ها، محله به محله، کوچه به کوچه، خانه به خانه قصه مخصوص به خود را دارند، ماجرایی شنیدنی... زندگی در این شهر معنادار است...

بارها دوستان فاضل گفتند که تنها و تنها راه ارتباط مردم با شهرشان، تبدیل تاریخ آن به قصه است، (history به story) مردم، نه به فلسفه ها، نه به شعرها، نه به تاریخ ها بلکه به قصه ها گوش می کنند، قصه ها را می خوانند، «تلک القُری نَقُص علیک من أنبائِها...» آن ها شهرهایی بودند که قصه شان را برای تو تعریف کردیم... (اعراف، 101)

بلاخره تلاش و پیگیری دوستانمان در شهرداری تهران به نتیجه رسید، خدا بر برکت کارشان بیفزاد و از صمیم قلب امیدوارم بزرگواران در مشهد از روایتِ قصه شهر غافل نشوند، مشهد شهر دوست داشتنی فقط محقق می شود که مشهدی بودن معنایی داشته باشد و این معنا فقط از دل قصه شهر است که به وجود می آید و قصه از دل تاریخ... قصه شهر و ملتش...

#ملتشهر

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۲۶
صابر اکبری خضری