رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست گذاری فرهنگی» ثبت شده است

جهت سهولت بیشتر در دسترسی و مطالعه، می توانید فایل pdf را از اینجا دانلود کنید.

میان واژه و مفهوم، مرزی است بسیار باریک. واژه ها، جهت گیری های ذهنی را نشان می دهند و می سازند. قوه فاهمه، چه فردی و چه جمعی، در شبکه روابط تودرتو و متقابل واژگان و مفاهیم محصور است که ذهن شناسا را دربرمی گیرند و در خود فرو می برند. در این معنا، نوع استخدام و کاربست واژگان که همان ابزارها و عینک های فهم هستند، از عمق دریافت ها، تفسیرها و شبکه عمدتاً ناخودآگاه معانی ذهنی حکایت می کنند و به کمک آن ها می توان گفتمان ها، گفتارها و گویندگان را بازشناخت.

در این معنا توانش زبانی هر گفتمان، از پراکنش، طبقه بندی و سنخ مفاهیمی که برای توضیح پدیده های اجتماعی به کار می برد، قابل بررسی است. بنابرین استفاده و اطلاق واژه و مفهومی خاص به پدیده ای مشخص، صرفاً استفاده ای خنثی و بی پیامد نیست، بلکه هر نوع کاربستِ واژگان و مفاهیم، مبنای نوع خاصی از تحلیل  و تجویز را فراهم می آورد. چارچوب مواجهه ما با پدیده ها، از همین دریافت اولیه که در استفاده از واژگان نمایان می شود، شکل می گیرد.

به عنوان مثال در ایران به ساختمان های مرتفع می گوییم «آسمان خراش» یعنی ساختمانی که آن قدر ارتفاع دارد،آسمان را خراش داده است! در پاکستان به همین ساختمان ها می گویند «فلک بوس!» یعنی ساختمانی که گویی قامت افراشته تا آسمان را ببوسد! می شود تصور کرد که این دو واژه متفاوت، چه تفاوت شگرفی در مواجهه حسی (فردی و جمعی) و حتی سیاست گذاری های بعدی، ایجاد خواهد کرد. «ساختمان» فقط در جهان اشیاست که وجود دارد؛ در جهان انسانی، نه ساختمان بلکه «فلک بوس» و «آسمان خراش» است که وجود دارد و متناسب با ماهیتی که جامعه از آن ها می شناسد، نقش آفرینی می کند.

از این منظر، مفاهیم و واژگانی که برای توضیح امور و پدیده های فرهنگی و اجتماعی در عرصه حکم رانی به کار برده می شود، عمیقاً قابل بررسی و مطالعه  است. این که عمده واژگان تببینی حوزه فرهنگ از جهان ها و دانش های دیگر، وام گرفته شده اند، نشان دهنده نوعی نارسایی تحلیلی است که پیامدهای خاصی را در مواجهه و سیاست گذاری نیز به دنبال دارد. در حال حاضر حداقل چهار گفتمان اصلی در عرصه فرهنگ و حکم رانی فرهنگی در ایران خلق گفتار تحلیلی می کنند که هر چهار مورد، ماهیتاً با جهان اجتماعی، غیریت اساسی دارند: پزشکی  (کلینیکال)؛ نظامی ؛  مهندسی؛ و فناورانه. باید در مورد هر کدام از این رویکردها، مفصلاً و مجزی گفت و نوشت؛ در اینجا فقط اشاره مختصری می کنم.

1. بخش عمده ای از نظام واژگانی که در دهه های اخیر برای توضیح پدیده های فرهنگی و اجتماعی به کار رفته، از اصطلاحات نظامی جنگی به ودیعت گرفته شده اند؛ واژگانی نظیر قرارگاه فرهنگی، تهاجم (حمله) فرهنگی، جنگ فرهنگی، شبیخون فرهنگی، انقلاب فرهنگی، فرماندهی فرهنگی، افسر جنگ نرم و موارد متعدد دیگر. نقطه عطف تکوین این رویکرد، دوران هشت ساله دفاع مقدس بود که باعث عمومی شدن گفتمان جنگ و گسترش رویکردهای نظامی در حوزه عمومی، زندگی روزمره و سایر عرصه های اجتماعی شد. متناظر با بسط رویکرد نظامی در حوزه فرهنگ، شاهد حضور فرماندهان نظامی در سمت های فرهنگی بودیم که گسترش چنین گفتمانی توسط آنان را اقتضاء می کرد و تاکنون نیز ادامه دارد.

از طرفی با پایان یافتن جنگ تحمیلی و شروع دوره سازندگی و سپس اصلاحات، موجی از نگرانی ها نسبت به تغییرات فرهنگی مبتنی بر اقتصاد سیاسی و توسعه افسارگسیخته به وجود آمد. اولین احساس و تداعی دغدغه مندان انقلاب اسلامی در دوران سازندگی و اصلاحات، چیزی شبیه به همان حس جنگ تحمیلی بود. زیست جهان و تجربه تاریخی برجسته دفاع مقدس عملاً باعث شد تا بخش مهمی از ادبیات اجتماعی و فرهنگی نظام رسمی با کنشگری نوعی چپ فرهنگی، با همان چتر و شبکه مفهومی نظامی شکل بگیرد که تا امروز نیز ادامه پیدا کرده و حتی سهم خود را نیز افزایش داده است.

2. دوران پساجنگِ سازندگی، چنان که از خود این نام گذاری پیداست، دوران انفجار نیاز و تمنای جامعه و دولت به ساختن، سازه و طبیعتاً سازندگان بود. در این سال ها مهندسان و به طور کلی «کارگزاران علوم فنی و طبیعی» به بالاترین شأن اجتماعی رسیدند که پژواک آن تا اواسط دهه هشتاد و موج علاقه مندی به «مهندس شدن» ادامه داشت و نمایان بود. هنوز هم در فرهنگ عمومی و گفتگوی های روزمره ایرانیان، مهندس بودن مترادف با دانا بودن، کاربلد بودن، مورد احترام بودن و به طور کلی اعتبار داشتن است. البته در سال های اخیر، نوعی نقد عمومی نسبت به این جهان شکل گرفته که باعث شده تا بسط آن در معنای سنتی متوقف شده و حتی به افول رود.

رسوب این رویکرد فن پایه و هندسه محور به عرصه فرهنگ نیز تبعات مفهومی و واژگانی خاصی از خود به جای گذاشته است. مفاهیم و مؤلفه هایی چون کنترل اجتماعی و مهندسی فرهنگی از پربسامدترین واژگان این رویکرد هستند. در این نگاه که اغلب از جانب فرهنگ پژوهان به ساده انگاری متهم می شود؛ مسئله اجتماعی به مثابه معادله هایی قابل حل، مسئله فرهنگی به مثابه معماهایی واضح، سیاست گذاری فرهنگی به مثابه ارائه شبکه منظمی از فرمول های الزاماً نتیجه بخش و سازوکارهای مختلف هنری و فرهنگی به مثابه ابزارهایی کارآمد برای عینی سازی اهداف سیاستی در نظر گرفته می شود.

این رویکرد اگرچه در اویل دهه هفتاد کم وبیش باعث توسعه زیرساختی، صنعتی و فنی عرصه فرهنگ شد، اما در عرصه حکم رانی، ایده هایی را گسترش داد که برای اهالی فرهنگ کاملاً نامأنوس است. ارمغان عینی برجسته و ایده محوری این رویکرد برای مداخله در سیاست فرهنگی، «نگارش اسناد» و دریچه اصلی ورود و نهادینه شدن آن در حکم رانی فرهنگی ایران نیز شورای عالی انقلاب فرهنگی بود.

محوری ترین رکن هویتی و کارویژه شورای عالی انقلاب فرهنگی در دهه های اخیر، تدوین اسناد جامع برای موضوعات مختلف فرهنگی است که توسط هر چهار دبیر این شورا از ابتدای شکل گیری تا اکنون پیگیری می شود، تا آن جا که دبیر اسبق این شورا، دستیابی به تکنولوژی سندنویسی را به عنوان یکی از دستاوردهای اساسی شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی کرد. جالب این که چهار دبیر اول این شورا خود همگی دانش آموخته علوم فنی، طبیعی و مهندسی بودند. (هاشمی گلپایگانی؛ مصطفی میرسلیم؛ محمد کی نژاد و محمدرضا مخبر دزفولی)

رئوس و مختصات این رویکرد را می توان در تولید انبوه اسناد سیاست گذاری فرهنگی مشاهده کرد که برجسته ترین آن ها نیز «نقشه مهندسی فرهنگی کشور» به عنوان یکی از مهم ترین مصوبات تاریخ این شورا است. در این رویکرد، سند، نه به معنای خلق دکترین  و ره نامه  تحلیلی، بلکه به معنای تولید الگوهای نظام مند از مبانی، مسائل، راهبردها، راهکارها و تقسیم کارهای نهادی است که وجه صوری مشخصی دارند. این اسناد نه تنها اولویت بندی و محدودیت های مسئله شناسی خاصی ایجاد نمی کنند، بلکه گرایشی کل گرایانه و به شدت انتزاعی و صوری به مسائل مختلف دارند که تلاش می کنند تکلیف همه افراد تاریخ را با مجموعه مسائل بشری، معین کنند.

راهکارهای ارائه شده در این اسناد، درست مانند پاسخ معادلات ریاضی، علمی و دقیق پنداشته می شوند که در صورت اجرای درست، به شکلی غیرقابل خدشه باعث رفع و حل مسائل خواهند شد. با این صورت بندی، اگر مسئله ای حل نشده باقی بماند، علت اصلی آن، عدم اجرای دقیق و درست راهکارهای سند است؛ تبعاً راه حل نیز اعطای «ضمانت اجرایی» به مصوبات و افزایش توان دستگاه های بالادستی (از جمله دبیرخانه شورا) در حیطه نظارت و تنظیم گری های مالی است.

جهت سهولت بیشتر در دسترسی و مطالعه، می توانید فایل pdf را از اینجا دانلود کنید.

3. قدیمی ترین رویکردی که در عرصه تحلیل مسائل اجتماعی به تولید ادبیات پرداخته، رویکرد پزشکی و کلینیکال  است. نمی توان این رویکرد را خارج از جهان دانش های اجتماعی و انسانی تعریف کرد، چه این که حتی در آغاز آکادمیک و رسمی علوم اجتماعی نیز اندیشمندانی نظیر دورکیم، با الهام از استعاره های پزشکی و بیولوژیکی، جامعه را به یک بافتار و ساختار ارگانیک تشبیه می کنند که  کلیتِ نظام مند و یکپارچه ای به نام بدن  (پیکر اجتماعی) را به وجود می آورد. این ساختار ارگانیک در حالت عادی زیستی سالم دارد که با کارکردهای ثبات بخش مجموعه اجزای آن به ثمر رسیده است.

مهم ترین رسالت مصلحان اجتماعی و دولت در این نگاه، کشف و درمان میکروب ها، کژکارکردها و به طور کلی آسیب هایی است که این سلامت این بدن را تهدید و عملکرد آن را مختل می کند؛ بنابرین اکثر استعاره ها از ادبیات درمانی وام گرفته می شوند. واژگانی نظیر آسیب های اجتماعی (که یکی از پربسامدترین و شناخته شده ترین مباحث علوم اجتماعی در حوزه عمومی و میان دستگاه ها و نهادهای سیاست گذار است)، جراحی اجتماعی (اقتصادی)، اختلال فرهنگی، ترمیم اجتماعی، ویروس (بیماری) فرهنگی و نظیر آن، همگی به رویکردهای کلینیکال که عمدتالً مداخلات پسینی و آسیب شناسانه (پاتولوژیک) به جهان فرهنگ و زیست اجتماعی دارند، اشاره می کنند.

اوج غلبه این جریان در دهه های 30 و 40 شمسی و پیش از انقلاب اسلامی بود. جالب این که بسیاری از وزاری فرهنگ و شخصیت های اصلی این حوزه در دوره پهلوی، نظیر قاسم غنی، فریدون کشاورز، منوچهر اقبال، مهدی آذر، محمود مهران و جهانشاه صالح، پزشک بودند. با وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، اگرچه این رویکرد به عنوان رویکردی کلاسیک در برخی نهادهای علمی مثل دانشگاه شهید بهشتی یا برخی نهادهای سیاسی مثل وزارت کشور به حیات خود ادامه داد، اما اندک اندک جایگاهش متزلزل شد و عرصه را به رویکردهای نظامی و مهندسی واگذار کرد.

4. آخرین و جدیدترین رویکرد که در دهه اخیر شاهد رشد چشمگیر آن هستیم و ادبیات جدید مخصوص به خود را خلق و به جهان فرهنگ و سیاست فرهنگ نیز تحمیل کرده است، رویکرد فناورانه است. این رویکرد از طرفی ریشه در رهیافت های جدید اقتصاد بازار دارد و از طرفی به حوزه فناوری های نوین خصوصاً فضای سایبر و فناوری های دیجیتال متصل است. در سالیان اخیر، شرکت ها و بنگاه های اقتصادی مرتبط با فرهنگ و هنر و همچنین نهادهای نوپا در حکم رانی نظیر معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، واژگان و مفاهیم خاص خود را خلق کرده و بسط داده اند. واژگانی چون تسهیل گری فرهنگی، زیست بوم دانش بنیان، صنایع فرهنگی، اقتصاد فرهنگ، بازارپردازی فرهنگی، نوآوری اجتماعی (در معنایی خاص)، شرکت ها یا خانه های خلاق، استارت آپ های فرهنگی و اجتماعی، زنجیره محصول، ارزش آفرینی، خلق ارزش افزوده، بوم فرهنگ، کسب وکارهای فرهنگی و صادرات فرهنگی از مهم ترین مفاهیم و مؤلفه های رویکرد فناورانه هستند.

نکته مهم در این میان، عقیم بودن نظام فرهنگی از تولید زبان خود است که آن را وادار می کند به طور یک سویه ای به واردات واژگان و مفاهیم از دیگر جهان ها ناچار شود، جهان ها و حوزه هایی که سنخ مسائل و پدیده هایشان، ماهیتاً با امر فرهنگی و امر اجتماعی متفاوت است. الکن بودن ناطقه نخبگان و مسئولان عرصه فرهنگ از خلق چارچوب های تبیینی و گفتارهای فرهنگ پایه، باعث می شود تا اساساً امکان فهمِ فرهنگی امر فرهنگی از بین برود. این امتناع فهم درون مان، منجر به به کم رنگ شدن نقش کنشگران فرهنگی نسبت به سایر افراد و گروه های اجتماعی خواهد شد.

برای خلق گفتار نو، نیاز به نگاه نو داریم وگرنه واژگان تازه نیز پوک و پوچ می شوند و جز دال هایی تهی چیزی از آن ها باقی نخواهد ماند. به عبارت دیگر فقط وقتی یک نظام واژگانی، اثرگذار و نهادینه خواهد شد که دارای عمق تئوریک بوده و ایده ها، بینش ها و نگرش های ِدیگرگونی عمیقاً از آن پشتبیانی کنند. در گام اول باید امکان های متعدد و متکثر دیگر برای تبیین پدیده های اجتماعی و فرهنگی فراهم کرد؛ چرا که خود این تکثر، امکان بیشتری برای ایجاد شکاف و خلاقیت فراهم می آورد. از آن مهم تر، خلق جهان های جدید و گشودن افق های تازه مبتنی بر امکان های تاریخی است که خود جهان اجتماعی و فرهنگی به ما می دهد.

تولید نگاه، گفتار و در نتیجه کنش و مواجهه جدید، علاوه بر حضور در تقاطع مسائل اجتماعی و فرهنگی و ارتباط با عرصه های مختلف اجتماعی و زیست روزمره عمومی، نیاز به بیشینه کردن خلاقیت در الگوهای تحلیلی دارد که لازمه آن انس و آشنایی عمیق با فلسفه، دین، تاریخ، هنر و ادبیات است. واژه سازی و واژه پردازی در این نگاه یک فرایند حیاتی و ضروری است که به توانایی تحلیلی ما عمق می بخشد و فراچنگ آوردن ابعاد جدیدی از زندگی انسانی را ممکن می کند. توانش زبانی، رسش گفتمانی به وجود می آورد.

جهت سهولت بیشتر در دسترسی و مطالعه، می توانید فایل pdf را از اینجا دانلود کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۳ ، ۱۸:۵۳
صابر اکبری خضری

17 آبان 1401 ه.ش

چند وقتی است به ذهنم رسیده برخی از وقایع و تجربیات روزمرهام در دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور را بنویسم؛ حضور در شورا و دبیرخانه آن به من این فرصت را داد تا برخوردی نزدیک را با فرایند حکمرانی و تصمیمگیری در عرصه فرهنگ تجربه کنم؛ البته این که ما اصلاً با امر منسجمی به نام «حکمرانی فرهنگی» مواجهه هستیم یا نه، خود دچار خدشه و قابل بحث بسیار است. در واقع بیشتر از آن که با یک فرایند صورت‌بندی شده به نام سیاستگذاریفرهنگی طرف باشیم، با تقاطع چندمسیره و پیچیدهای از روابط، ترجیحات، محدودیتها، منابع، ایدهها و نگرشها سروکار داریم و شورای فرهنگ عمومی، امکان حضور در مرکز این تقاطع را برایم فراهم کرد. شبیه این روایتنگاریها را زیاد دیدهام، اولینش شاید «فرشباد فرهنگ» بود. به هر حال هر از چندگاهی سعی میکنم آن چه نوشتنش به نظرم ارزش خواندن و ثبت شدن دارد را بنویسم، تا خدا چه می خواهد.

امروز برای اولین بار به «سازمان تنظیم مقررات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر» یا همان ساترا رفتم، ساختمانی نُه طبقه و قدیمی داشت که میگفتند در سالهای دور، متعلق به تعاونی صداوسیما بوده، بعد به انتشارات سروش رسیده و حالا هم ساترا در آن مستقر شده؛ البته نام و نماد «سروش»، نقطه طلایی سردر را اشغال کرده بود و بیشتر به چشم میآمد، در ذهنم آمد که وقتی ساترا باشی، طبیعی است که خیلی هم به اسم و رسمت افتخار نکنی! موضوع دیگری که قبل از جلسه ذهنم را درگیر کرد و برایم عجیب بود چرا تا آن لحظه راجع به آن فکر کرده بودم، رمزگشایی از واژه ساترا بود و این که دقیقاً مخفف چه کلماتی است؟! چرا «ف (فراگیر)، م (مقررات)» ندارد؟! جلسه حدوداً با 15 دقیقه تأخیر شروع شد. در نامه دعوت، موضوع جلسه را نوشته بودند: «اولین جلسه شورای سیاستگذاری جشنواره سواد رسانهای»؛ جشنوارهای که گویا ساترا یا به عبارت دقیقتر یکی از معاونین تازه منصوب شده ساترا که در هر پست و در هر سازمانی هم باشد، دغدغه سواد رسانهای دارد، قصد برگزاری آن را داشت. من به نمایندگی از دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور به جلسه دعوت شده بودم. به جز من، یکی از معاونین ساترا به عنوان میزبان جلسه، یک نماینده از دانشگاه سوره، یک نماینده از تبیان، یک نماینده از پژوهشکده صداوسیما و یک نماینده از مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی و البته یکی از کارشناسان خود ساترا که دورادور او را می شناختم و از دانشجوهای فعال در حوزه فرهنگ شهرت و گروه های مرجع بود، در جلسه حضور داشتند.

میزبان جلسه چند دقیقهای صحبت کرد و بعد خواست تا حضار، نظرشان را راجع به مخاطب اصلی و گروه هدف جشنواره بگویند. برای من غیرقابل درک بود چه طور میتوان بدون این که زیست بوم سواد رسانهای در کشور تشریح، خلاء فعالیتهای موجود شناسایی، هدف و ضرورت  جشنواره دقیقاً مشخص و رابطه آن با سازمان ساترا ترسیم شود، از مخاطب آن صحبت کرد؟! انتقادم را گفتم، پاسخ این بود که ما قبلاً اینهایی که میگویید را بررسی کردهایم و از طرفی همه و لابد شما قبول داریم که سواد رسانهای خیلی مهم است و جشنواره هم که همیشه قالب خوبی است و البته این امکان هست که ذیل اسم جشنواره هر فعالیت دیگری که شما میگویید در این حوزه انجام داد! همچنین از ضرورت مردمیسازی و ایجاد جریان سواد رسانهای بین قشر خاکستری و عموم مردم صحبت کرد و سعی داشت آن را به جشنواره ربط دهد. بقیه حضار نسبتاً از ایده حمایت کردند (در واقع اصل آن را پیشفرض گرفتند) و بیشترِ صحبتشان راجع به ضرورت سواد رسانهای، مخصوصاً با توجه به اعتراضات اخیر و کمسوادی جوانان در عرصه رسانه، هجوم فیک نیوزها و دیپ فیکها و موارد مشابه بود. همچنین تأکید داشتند تا جشنواره، در کنار فرمتهای همیشگی مثل آثار گرافیکی، مقالات و ... به قالب های جدیدی مثل گفتگوهای ساده ویدیویی و قالبهای مشارکتی دیگر که امکان تحقق چیزی که آن ها «یک کار متفاوت و اثرگذار، نه مثل همایشها و جشنوارههای دیگر» میخواندند، رو بیاورد؛ انگار می فهمیدند باید یک چیزی تغییر کند، اما گمان داشتند آن چیز، اَشکال -و نه حتی ادبیاتِ- جدید است. این گفتمان به آن ها اجازه می داد تا هم خودشان را تحولگرا و رو به جلو بدانند و هم بنیانی را متزلزل نکرده باشند.

گفتم «شما می گویید به دنبال جریانسازی سواد رسانه ای در بین عموم و توسط عموم هستید، اما واقعاً «سواد رسانهای» الآن مسئله مردم است یا حاکمیت؟! بعضی از این افرادی که دوستان با اسم قشر خاکستری می شناسند، میگویند من میدانم رسانههای خارجی ممکن است دروغ بگویند یا اصلاً می دانم که دروغ می گویند، ولی من دروغِ بیبیسی را به راستِ تو ترجیح می دهم! مسئله سواد رسانه ای نیست، مسئله نفرت انباشه و سرمایه اجتماعی است، حالا شما دائماً بیاید و بگویید که این خبر دروغ بود و راه تشخیصش سواد رسانهای و فلان و بهمان است. با این رویکرد و با این ادبیات نمی توان کاری جدی کرد؛ حداقلش این است از جایی شروع کنیم که مخاطب ما هم دغدغه اش را دارد، مثلاً «حقوق مخاطب در رسانهها» و سویه نقدمان را هم در اولین قدم، خود صداوسیما بگذاریم تا برادریمان را ثابت کرده باشیم. این مفاهیم آن قدر توسط رژیم مفهومی و اقناعی حاکمیت استفاده شده که در حال حاضر بیشتر شبیه زبالههای تاریخانقضاگذشتهِ حکومتی است. مسئله خود دال سوادرسانهای نیست، مسئله ابر گفتمانی است که آن را در بر گرفته و دالها و مفاهیمی که با آن پیوند خورده و به ذهن آدمی تبادر می کند؛ یعنی منِ مخاطب وقتی اسم جشنواره سوادرسانهای یا دوره آموزشی درباره فیکنیوزها و دیپفیکها را می شنوم، احساس میکنم قرار است نهادهای نظامی-امنیتی مثلاً سپاه دوباره در پاچهمان فرو کنند. همه این موارد را اضافه کنید به این که برگزارکننده دوره قرار است ساترا باشد! خود ساترا به اندازه کافی بین اهالی فرهنگ، هنر و رسانه -حتی بعضی حزباللهیها- منفور است، چه برسد به این که بخواهد دوره با موضوع «سواد رسانهای» برای ملت برگزار کند!

نمونه ای از آن چه منظورم بود! (مفهوم سواد رسانه توسط ابر گفتمانی حاکمیت در بر گرفته شده.)

پاسخ میزبان و بقیه حضار قبول این موضوع بود که ارتباط با مخاطب عام، چالش طرح پیشنهادی است و باید برای آن فکری کرد، اما از موضعشان راجع به اصل جشنواره و سواد رسانهای کوتاه نیامدند، میگفتند سواد رسانه ای اتفاقاً همان مفهومی است که به ما اجازه گفتگو با گروههای مختلف را می دهد، مثلاً نمونه اش در انجمن سواد رسانه ای که اساتید از طیف های مختلف فکری و سیاسی در آن عضو بوده و همکاری می کنند؛ همچنین تأکید کردند سواد رسانه ای ضرورت امروز در مواجهه با حمله رسانه ای دشمنان است... راجع به این مواجهه با حمله دشمنان و در کل این نگرشهای دشمنپایه، حرف زیاد داشتم ولی خب نه وقت جلسه اجازه می داد و نه موضوع مستقیماً مرتبط بود، به هر حال جلسه تمام شد و حدود ساعت 17 -حوالی غروب- به سمت خانواده سبز و  خانه آرامشبخشمان- که با همسرم آن را خانه امید اسم گذاشتیم- حرکت کردم...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۰۱ ، ۱۲:۵۳
صابر اکبری خضری

برای دانلود فایل خلاصه اینجا کلیک کنید!

یکی از کتاب های حقیقتا مهم و حقیقتا مفید در حوزه حکم رانی و حکم روایی در عرصه فرهنگ که زمان زیادی هم از چاپش نمی گذره، کتاب 3 جلدی «از سیاست گذاری تا سنجش فرهنگی» هست. سرپرست تیم تألیف دکتر حسام الدین آشناست، فرد پرحاشیه دولت روحانی که جدای از نگرش های سیاسی، در زمینه های مربوط به خودش واقعا ملا و فهمیده است، علاوه بر این که تیم پژوهش کتاب هم اسم های بزرگ و مهمی مثل دکتر فیاض که خدا حفظش کنه، دکتر عباس آخوندی که باهاش بی اندازه خوب نیستم، ولی به هر حال آدم خیلی مهمیه بگیرید، تا افرادی مثل دکتر حسین سرفراز خودمون -از بچه های قدیمی و باسواد دانشگاه امام صادق (ع)- رو شامل میشه. به هر حال زحمت زیاد و قابل تقدیری برای کتاب کشیده شده و واقعا هم نمونه فارسی به این خوبی نداریم یا کمتر داریم. متاسفانه دانشگاه های ما در خواب خرسی به سر می برند و اکثر اوقات این جور کتاب ها، متن اصلی درسی نیست و کمتر بهشون توجه میشه، به هر حال اگه در حوزه سیاست گذاری فرهنگی و در کل فرهنگ و مطالعات فرهنگ و جامعه و حکم روایی هستید، خوندنش حتما به دردتون می خوره، در این جا هم بنده خلاصه بخش اول جلد سوم کتاب رو بارگذاری می کنم که به نوعی مهم ترین بخش کتاب و اصل ایده ایجابی کتاب هست. اولش قرار بود فقط یک خلاصه برای امتحان آخرینِ درس کارشناسی ارشد باشه که حدودا یک سال و نیم از اون روزها می گذره، نمی دونم چی شد در حین خلاصه لحنش رو خودمونی کردم و یک مقدار اندکی هم نمک پاشیدم وسط خلاصه، دو سه خط هم شرح و دو سه خط هم نقد بعضی جاها اضافه شد و حاصل کار شد آن چه می بینید، بنابرین اگر مخاطب تخصصی این نوع مطالب نیستید، با خیال راحت از این پست عبور کرده و برای پست های بعدی صبر کنید تا شما هم به وصال خواسته خود برسید، ان شا الله!

برای دانلود فایل خلاصه اینجا کلیک کنید!

برای دانلود فایل خلاصه اینجا کلیک کنید!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۰۱:۰۸
صابر اکبری خضری