تنِ حقیقت
میل به دریدن با نیاز به خوردن فرق می کند، اگر همه نیازشان به خوردن را رفع می کردند، مشکلی نبود به گمانم، امان از آن روزی که میل به دریدن خودش را جای نیاز به خوردن جا بزند... مصرف در جهان سرمایه سالار همان میل به دریدن است. من تا به حال هیچ جنایتی خونین تر از ویدیوهای مسترتستر و دوستانش ندیدم. منظره ای از حیوان درنده خو که نشسته و با سباعت تمام شکار را به نیش می کشد و احساس رضایت می کند. قاب های مجازی، برش های ذبح کننده زندگی اند. زندگی فرو رفته در بلاها و سختی ها و فرازونشیب های عظیم است که با کراپ ها ارباً اربا شده تا در قاب های کوچک و مربعی جای گیرد. دست و پا و سر و گوش حقایق را اره می کنند و از سر و تهش می زنند تا در مقادیر متنابهی کارکتر بگنجد. فقط شکم حقیقت و زیر شکم حقیقت در اینها جا می شود، بقیه بدنش را دورریز می کنند. لاشه حقیقت، زیرِ آفتاب کنار افتاده و مگس ها می ممکندش، کفتارصفت با شکم حقیقت بازی می کنیم.