رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

میدان داری رسانه های جدید کلی آدم را از گردونه زندگی ما حذف کرد؛ نه فقط خود آن آدم ها، بلکه آثاری که داشتند و شبیه خودشان بود هم از گردونه حذف شدند. آدم هایی که الزاماً جذاب نبودند و جذاب نمی نوشتند و جذاب نمی گفتند؛ شاید امکان سانسور یا حذفشان در متن زندگی واقعی آن قدرها کار ساده ای نبود؛ اما حالا فقط با یک کلید -فالو یا آنفالو- به راحتی در زندگی ما پدیدار یا به کلی از زندگی ما محو می شوند. کسانی گفتند رسانه های نوین راه برای تکثر بیشتر، برای گفتگوی حداکثری باز می کنند، نفی نمی کنم اما لااقل جلوه دیگری هم دارد و آن از قضا، تعصب بیشتر و گزینش هر چه بیشتر آن چه موافقت با کاربر دارد، است. آدم هایی که پر از قصه و داستان و حاشیه بودند، آدم هایی که همراه هر یک مطلب، صد تا ضرب المثل و نَقل و شعر می گفتند؛ آدم هایی که مفصل و عمیق توضیح می دادند، آدم هایی که خوش سر و زبان نبودند، آدم هایی که آدم های ارائه نبودند، اما بی مایه هم نبودند، اتفاقا اگر در موقعیت درست گیرشان می آوردی پربار بودند و کلی چیز داشتند؛ این ها نوعی وصله ناجور اینستا و توییتر و ... کلا نظم جدید زندگی ما بودند و هستند؛ و آرام آرام هم خودشان دیدند جایی برای آن ها در این بازی جدید نیست.

محمدابراهیم باستانی پاریزی ها دیگر در این نظم جایی برای خوانده شدن ندارند، کتاب های چند جلدی، از تاریخ ها گرفته تا مجموعه های حدیثی و ... همه تبدیل به کتاب های کوچک تر شدند، جامعه شناسان آب رفتند، نظریه پردازان، به جای نظریه، «درنگی بر» و «درآمدی بر» تولید می کنند. نمی گویم الزاماً بد شده یا خوب شده یا چه، اتفاقا خود من هم در همین نظم جا می گیرم و مولود همین شرایطم، چه این که به جای کاری مفصل و عمیق دارم چند خط تذکار می نویسم، بحثم اما همین لااقل «درنگ» بر آن چه داریم از دست می دهیم است؛ چون هر انتخاب هزینه ای دارد و ما حداقل باید حواسمان باشد، انتخابی که کرده ایم، بی هزینه نبوده است؛ حالا دائم باید بترسیم که مبادا طولانی بنویسیم و خوانده نشویم؟ مبادا جریان ساز نباشیم و تلاطم ایجاد نکنیم و حذف شویم؟ مهم ترین هزینه ما آدم هایی بودند که دیگر در این میدان رقابت سریع و جذاب نیستند و ما از خودشان و افکارشان و آثارشان محروم می شویم؛ آن هایی که بلد نبودند همه چیز را و یا اصل مطلب را در چند جمله کوتاه بگویند؛ اینجا باید یا زرد بود، یا اصل مطلب را گفت.

و اصلا یک سوال مهم، آیا واقعا این «اصل مطلب» از «همه مطلب» مهم تر بود یا مهم تر است؟ و یک سوال دیگر این که اصلاً اصل مطلب چیست؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۱ ، ۲۳:۰۲
صابر اکبری خضری