رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

پدرم، پدرش را سال 1357، در یازده سالگی و آن طور که کموبیش در خاطرش مانده، در روزهای سرد و برفی دیماه، درست چند هفته قبل از انقلاب، از دست داده است. بارها خاطره فوت حاجغلامرضا -پدربزرگِ ندیده- را از زبان پدرم شنیدهام؛ این که بیست روز در بیمارستان بستری بوده، این که پزشک مربوطه به علت ناآرامیهای قبل انقلاب از کشور مهاجرت کرده و نبود پزشک متخصص شاید باعث فوت او شده و مواردی چنین؛ پدرم البته همیشه میگفت چون سن و سالش کم بوده، دقیقاً متوجه نبوده چه چیزی را از دست داده است.

شاید پرحرفی من به پدرم برگردد، از اولین روزهای کودکی تا همین حالا که خانواده جدید تشکیل دادم، هر وقت من و پدر تنها میشویم، توصیهها، نکات و خاطرات پدر شروع میشود؛ خاطرات او شنیدنی است اما بعید نیست اگر بگویم من و خواهر و برادرم، هر کدامشان را دهها بار شنیدهایم و میتوانیم آن را با جزئیات تصور کنیم؛ در این هنگامه که به نظر میرسید هیچ نقطهای از قلم نیفتاده، پدر در لحظات حساس، باز صفحهای جدید باز کرد، صفحهای که انگار برای چنین روزی نگه داشته بود. فرزند اول خانواده بودن، شاید این حس را میداد که قرار است میراثدار اصلی خانواده باشم و خواهر و برادرم -سحر و سامان- و همچنین احتمالاً فرزندانم و فرزندانشان برای شنیدن قصهها و نفس کشیدن در جهان اسلافشان باید به من رجوع کنند، اما حالا که سحر در آستانه ورود به جوانی و بحرانهای مقتضی آن قرار گرفته، انگار پدر خاطرهای جدید رو کرده است.

داشتیم راجع به همین حالات صحبت میکردیم، سحر پرسید تو هم چنین حالاتی را تجربه کردهای؟ بی مکث و با یقین گفتم آری! چندین بار و در برهههای مختلف! و باز پرسید پس چرا بقیه این طور نمیشوند؟ با شوخی گفتم شاید از بابا به ارث بردیم! سامان هم به زودی چنین خواهد شد. انتظار نداشتم اما انگار با حرفم جرقهای در ذهنش زده باشد گفت اتفاقاً بابا چند روز پیش چیزی گفت و تأکید کرد این را تا به حال برای هیچ کس -حتی مادرت و صابر- تعریف نکردهام، این که دو سال بعد از فوت پدرم -یعنی پدربزرگت- در 13 سالگی، سوار دوچرخهام میشدم و بیمقصد، خیابان طلاب -شهید مفتح امروزی- را میرفتم و میآمدم ودر همان حال، بیوقفه و بدون آن که بدانم چرا گریه میکردم و اشک میریختم. تصور پدرِ پنجاه و چند ساله در 13سالگی، تصویر عجیب و جالبی است. انگار میتوانم دقیقاً تصویرش را در ذهن بسازم و ببینم، این که مرد کممو، ریشسفید و باتجربه امروزی، سیزده سال دارد، این که با تمام قوا در حال رکاب زدن است، این که دو سال بعد از درگذشت پدرش، بدون آن که بداند چرا اشک میریزد و پا میزند و راه طی میکند.

خوشحالم که نوجوان 1359 حالا میخندد و شباهتی بین سختیهای که بچههایش در آستانه جوانی و نوجوانی تجربه میکنند، با سختیهایی که او در نوجوانی و جوانی تجربه کرده میبیند و میتواند به آنها اطمینان دهد این سختیها گذراست. اگر چه جهان فرسنگها از موقعیت چهل سال پیشش فاصله گرفته، اما این محبت پدرانه همیشه تازه و باقیست. سایه پدرها مستدام.

تصویر از نوجوانی پدر در نانوایی پدربزرگ

پ.ن: پدربزرگ اهل جنوب خراسان بوده، اهل زمین گرم و خشک کویر، اهل سختی و رنج و تلاش و کار بی پایان، اهل قناعت، برای جنوب خراسانی، نان، معنای دیگری دارد. نان با سختی کشیدن بسیار مرد خانواده و همراهی مادر به دست می آید و واجد احترام و تقدسی الهی است، چه این که گندم آب می خواهد، باید خدا باران لطف کند، چه این که برای به دست آوردن جرعه ای آب، باید کیلومترها قنات در زمین حفر کرد، پدر نیز همان مسیر «نان» را ادامه داد، اگر چه حالا نانوایی قدیمی حاج غلامرضا تبدیل شده به «نان فانتزی نوشین»! این نان فانتزی نوشین هم داستان خودش را دارد. مثال جالبی از رابطه فرد و جامعه و تاریخ است، از این که چه طور آدم ها هم گذشته خودشان را در بردارند، هم به شخصه در آن خلاقیت می ورزند و هم چه طور دیگران در شکل گیری آن چه انسان می خواهد، موثرند. نان فانتزی نوشین، این که هنوز به نان ربط دارد، همان حضور تاریخ و پدربزرگ است؛ این که نانوایی شده نان فانتزی، همان خلاقیت فردی و رویای پدر است در انفوان جوانی؛ و این که چرا اسمش شده «نوشین؟!» پیشنهاد مادر است در سال های اولیه ازدواج یعنی تأثیر دیگران!

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۱ ، ۱۴:۴۵
صابر اکبری خضری