رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

(این متن مشترکا توسط بنده و دوست ارجمندم محمدجواد بادین فکر نوشته شده است.)
اختلال در فرایند ارتباطات سیاسی، کلان مفهومی است که می توان در پرتو آن، روابط دولت (حاکمیت)- ملت (مردم) در ایران را پس از شکل گیری دولت مدرن مطالعه نمود. ارتباطات سیاسی یعنی مبادله مستمر پیام میان حاکمیت و مردم در فرایند توزیع و تحقق قدرت. حاکمیت هم نیاز به نطق با مردمش دارد و هم نیاز به شنیدن و فهم معانی مضمر در صدای (کنش) آن ها. وقتی از اختلال در نظام ارتباطات سیاسی صحبت می کنیم؛ یعنی وضعیتی که در آن حاکمیت نه توانش زبانی-گفتمانی-ساختاری برای نطق و انتقال پیام به مردمش را دارد و نه سازوکارهای اجتماعی-رسانه ای لازم برای استماع طنین عمومی جامعه را. ناشنوایی الزاماً منجر به ناتوانی در نطق یعنی در تولید گفتار، تصویر و روایت غالب نیز خواهد شد و این  معضل اساسی نظام ارتباطات حکم رانی و ارتباطات سیاسی در ایران است.

سقوط آزاد مشارکت مردمی از 73 درصد در انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 به 49 درصد در انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 (با 13 درصد آرای باطله) صریح ترین پیامی بود که می توانست که از طرف جامعه در اعتراض به روندهای سیاستی موجود صادر شود. در ارتباطات سیاسی، به چنین کنشی «سکوت ارتباطی» گفته می شود. چنانکه ساموئل متئوس در مقاله «سکوت های ارتباطی در ارتباطات سیاسی» در سال 2020 می گوید؛ گاهی سکوت ارتباطی، قدرتی بیشتر از شرکت در یک انتخابات و تفویض قدرت به گروه های سیاسی دارد. انتخابات 1400 رساترین صدایی بود که گروه کثیری از جامعه در قالب یک فعالیت مدنی (انتخابات) فریادش زد، به امید آن که این صدا توسط نظام رسمی حاکمیت دریافت شود، اما این پیام نه تنها شنیده و رمزگشایی نشد، بلکه تحلیل مقامات رسمی به شکل آزاردهنده ای صرفاً بر تأثیر کرونا و ترس از بیماری تکیه داشت. در جریان ارتباطات سیاسی، صندوق رأی به عنوان مهم ترین میانجی (رسانه) انتقال پیام شناخته می شود. بخش عمده ای از مردم در سال 1400، دیگر صندوق رأی که استعاره ای از ساختارهای سیاسی بود را به رسمیت نشناختند. در وضعیت اختلال در ارتباطات سیاسی و حکم رانی، پیام های ارسالی از طرف دستگاه رسمی و حاکمیت نیز به جامعه نرسیده یا با بی اعتنایی مواجه می شود و بنابرین مسئله اعتماد نهادی و سرمایه اجتماعی نیز به چالشی دیگر بدل خواهد شد و شاهد زوال و باخت معنا در امر سیاسی خواهیم بود.

این ادعا که باید شیوه های اعتراضات مدنی برای جامعه آفرید تا عاقبت کار به وقایع شهریور 1401 نینجامد، محل تردید جدی است؛ چراکه جامعه در مدنی ترین اشکال ممکن، اعتراض خود را بارها در پویش های فضای مجازی، روی گردانی از سیمای ملی و افت شدید مخاطبان برنامه های سیما و از همه مهم تر مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری 1400 نشان داده بود، اما هسته سخت حاکمیت، اعتنایی نکرده و هیچ واکنشی مبنی بر فهم پیام اجتماعیِ اعتراض، بروز نداد. این موضوع خود زمینه ساز ترویج خشونت و کنش های رادیکال و آن چه در فرهنگ رسمی «اغتشاش» خوانده می شود است؛ چرا که بخشی از جامعه را مجبور می ‌کند به صراحت و تیزی کنش نمادین خود افزوده و آن را به شکلی عریان تر و فارغ از ساختارهای نظم اجتماعی و امر سیاسی فریاد بکشد. بنابرین اغتشاش گران موجوداتی نیستند که ناگهان از آسمان به زمین پرت شده یا ذاتاً تمایل به خشونت و اوباش گری داشته باشند، بلکه حاصل بازتولید و اختلال در نظام ارتباطات حکم رانی و احساس عدم شنیده و فهمیده شدن کنش های مدنی اند.

مسئله نشنیدن یا اختلال در سامعه، دو سطح اصلی دارد؛ گاهی افق صوتی پیام ایجاد شده کاملاً ناهمتراز با طیف قابل دریافت توسط گیرنده است، به عبارتی برخی از میادین کنش اجتماعی، اساساً در نقطه کور حاکمیت قرار دارد که علت آن فاصله یا حتی شکاف میان زیست جهان رسمی و زیست جهان عمومی است؛ گاهی نیز اگرچه فُرم پیام قابل دریافت است، اما به شکلی رمزگشایی و خوانش می شود که مقصود و منظوری کاملاً بی ربط یا حتی متضاد با آن چه فرستنده مدنظر داشته، تولید می گردد که علت آن فهم یک پیام، در بافتار خاصی از معانی پیشینی است. بدین معنا شبکه مفهومی و بافتار ایدئولوژی به مانند یک پاسبان یا ابر معنایی، اجازه تولید هر گونه تفسیر متعارض با شبکه پیشینی را نداده یا هر عنصر جدید را در درون خود هضم می کند تا نتیجه ای کاملاً هم گون و هم گرا با حالت پیشین حاصل شود. راه عبور از این بحران در گام اول، اصلاح نظام ارتباطات سیاسی و ارتباطات حکم رانی است تا توان بازگشت به نظم اجتماعی و امر سیاسی ایجاد شود. نقطه عزیمت آن نیز احیای عناصر میانجی در ارتباطات سیاسی است.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۰۱ ، ۱۸:۱۰
صابر اکبری خضری

یکی از خطاهای شایع در تعریف و فهم نشاط اجتماعی، تقلیل آن به رهیافت های روان شناختی است. در عصر سرمایه داری که غلبه گفتمانی با رویکردهای فردمحور، جهانی سازی شده و ذره گراست، مؤلفه ها و مصادیق آسیب شناسانه و رفتاری، جای رویکردهای فرهنگی-تفسیری عمل می کنند. غفلت از تفاوت های عمیق تاریخی، بافتار فرهنگی و زمینه اجتماعی باعث می شود امور زیست جهان های دیگرفرهنگ ها را فارغ از معانی زمینه مندشان و صرفاً با رفتارها فهم کنیم، حال آن که خود رفتارها جنبه نمادین دارند. به عنوان مثال ممکن است در سنجه ها و تعاریف عملیاتی، گریستن را نشانه حزن و افسردگی بدانیم، اما در نگرش اجتماعی ممکن است آیین ها و مناسک سوگواری و نمادهایی نظیر اشک، خود نشانه ای از نشاط اجتماعی و پویایی فرهنگی باشد. سه مؤلفه اصلی نشاط اجتماعی در رویکرد فرهنگی عبارتست از:

  • مشارکت و تعامل اجتماعی
  • حیات و پویایی فرهنگی
  • نوآوری فرهنگی

منظور از مشارکت و تعامل اجتماعی این است که به هر میزان اعضا و ارکان مختلف یک جامعه دارای ارتباطات متقابل، گسترده و هم گرا بوده و از تعاملات اجتماعی در سطوح مختلف بهره مند باشند، نشاط اجتماعی در آن جامعه به مراتب بیشتر خواهد بود و هر میزان فاصله زیستی، اجتماعی، فکری اعضا و ارکان یک جامعه از هم بیشتر و جامعه ذره‌گرا تر و روحیه فردگرایی بیشتر باشد، در نتیجه اقدامات، نگاه ها و فعالیت های مشترک و انواع یاریگری ها و تعاون ها رو به زوال رفته و نشاط در آن جامعه کمتر خواهد شد. حیات و پویایی فرهنگی یعنی به نسبتی که جامعه ارتباط بیشتری با انباشت تاریخی خود داشته باشد و از طرفی خودآگاهی فرهنگی و ارتباط او با تراث فرهنگی کارآمد در زیست روزمره بیشتر باشد، نشاط اجتماعی در آن جامعه بیشتر است. نوآوری فرهنگی نیز در واقع مؤلفه ای ناظر به آینده است. جامعه ای که خودآگاهی تاریخی نداشته باشد، در نتیجه آینده ای نیز ندارد و جهل نسبت به آینده، جامعه را به حیرت و انسداد می کشاند و این سبب فروبستگی فرهنگی خواهد شد. جامعه ای که با اتکا به مزیت های بومی، ارزش های فرهنگی و انباشت تاریخی خود، گام هایی رو به جلو برداشته و ایده های جذاب، نوآورانه و مبتنی بر فرهنگ تولید کند، جامعه ای با نشاط و پویا خواهد شد؛ به این معنا ما از نشاط فرهنگی به نشاط اجتماعی خواهیم رسید و نشاط اجتماعی را مبتنی بر نوآوری فرهنگی می فهمیم.

برخی از پژوهش ها که عمدتاً توسط نهادهای بین المللی و با غلبه حضور روان شناسان پیجویی می شود، بدون در نظر گرفتن این مؤلفه ها، جامعه ایران را متهم به افسردگی می کنند. نظام مفهومی این پژوهش ها و مراکز پشتیبان آن، در جهانِ مفهومی استعمارپایه و شرق شناسانه طرح شده و عمدتاً اهداف سیاسی-استعماری خاص را پیگیری می کند، فلذا عمدتاً در مطالعات مختلفی که توسط این نهادهای بین المللی مطرح می شود، تنوع و تکثر فرهنگی اگرچه به عنوان آرمانی جهانی مورد ستایش است، اما هرگز مابهازای مفهومی و روششنانختی پیدا نکرده و عملاً نتیجه عینی در پژوهشها ندارد. بنابرین سنجش جوامع گوناگون از جمله جامعه ایرانی مبتنی بر شاخص های غرب اروپا و شمال آمریکایی، اساساً نوعی استثمار فکری فرهنگی، القای تحقیر و ایجاد تنش در روان جمعی است.

ایران فرهنگی سرشار از ظرفیت های بالفعل و بالقوه -نظیر جشن ها، آیین ها و رویدادهای محلی- برای تعالی و گسترش نشاط اجتماعی است که متأسفانه برخی از آن ها با همان نگاه تمرکزگرا و عینی نگر رفته رفته مورد غفلت قرار گرفته و به حاشیه رانده شده اند. اگرچه دشواری های اقتصادی، کج فهمی و جهل سیاستی نظام حکم رانی و غلبه ارزش های فردمحور و منفعت گرا، عدم شکوفایی ها و چالش های جدی در عرصه نشاط اجتماعی در پی داشته است، ولی جامعه ما به هیچ وجه در نشاط اجتماعی دچار انسداد نیست و اوضاع فاجعه بار ندارد! «خانواده» قلب تپنده نشاط اجتماعی در حافظه تاریخی و اکنون جامعه ایرانی است؛ رونق آیین هایی خانوداگی همچون عید نوروز، شب یلدا و سوگواری ها برای ائمه اطهار (علیهم السلام) و صدها مورد دیگر، خود بهترین گواه این ادعاست.

تمرکز بر روابط محلی و سفرهای طبیعت محور با تمرکز بر روستاها به نشاط اجتماعی کمک می کند. بازی های جمعی و ورزش های همگانی نیز سبب نشاط آفرینی می شود. همچنین ظرفیت ادبیات فارسی اصلی ترین گنجینه ماست که ظرفیت ایجاد نشاط از جمله قصه گویی، نقالی و ... را دارد. ما به وفور می توانیم ایده ها، رویدادها، جریانات و سازوکارها و بسترهای اجتماعی را خلق و احیا کنیم کنیم. این رویدادهای مشارکت آفرین، مبتنی بر خلاقیت اجتماعی هستند. جامعه مسلمان، در خلق رویدادهای اجتماعی امتیازات افزوده دارد چرا که نشاط معنوی که اسلام به فرد عطا می کند، بهترین بستری است که آرامش ذهنی، خلاقیت و خودآگاهی ها در آن شکل می گیرد؛ پس نشاط معنوی به توسعه نشاط فرهنگی و اجتماعی کمک می کند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۱ ، ۱۸:۱۶
صابر اکبری خضری