رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

انتشار به مناسبت روز ملی مردم شناسی (13 شهریور)

از باب تُعرَفُ الاَشیاءُ به أَضدادِها، برای یافتن پاسخ مردمشناسی چیست، میتوانیم سراغ مردمشناسی چه نیست، برویم. یکی از آن «دیگری»هایی که با در نظر داشتن آن می توان مردمشناسی را فهمید، جامعهشناسی است. جامعهشناسی گروههای اجتماعی و روابط متقابل آن ها با یکدیگر و مسائلی که در این ارتباط به وجود میآید را مطالعه میکند، در واقع تمرکز جامعهشناسی بر ساختارهای اجتماعی است و مفهوم جامعه برای مطالعه و بررسی، بلااستثنا قشربندی میشود، بنابرین وقتی کتاب جامعهشناسی را باز میکنید، سرفصل هایی که میبینید عبارتند از اقتصاد، دین، نهاد آموزش، صنعت، تقسیم کار و ... دائماً با نهادهای اجتماعی سروکار دارید، چیزهایی که نسبت به مردم و زندگیشان، درجه دو هستند. جامعهشناسی، مردم به ما هو مردم را مطالعه نمیکند، بلکه محور بحث، همواره شأن غیرانسانی انسان است و واحد مطالعه، اقشار و گروه های تأثیرگذار در ساخت اجتماعی است.

حتی امروزه نیز که جامعهشناسی بسیار به مردمشناسی و رویکردهای کیفی نزدیک شده است، اکثر تحقیقات جامعه شناسان رنگ و بوی کمی دارد و برای توصیف و اثبات، سراغ آمار و ارقام می روند. حتی اگر خود نظریه ها به خاطر ماهیتشان، از سنخ علوم انسانی باشند، کاربست آن ها در سطح عینی دوباره کمی و خشک است. این رویکرد در ارتباطی که بین مفاهیم در نظریه های مختلف پرداخته می شود نیز قابل مشاهده است، گویی ارتباطی علی -چنان که در فیزیک و ریاضی وجود دارد- در نظام مفاهیم جامعه شناسانه برقرار است که نظریهپردازان جامعه شناسی نیز خودآگاه یا ناخودآگاه، آنان را در تبیین شرایط اجتماعی به کار می برند. *

این موضوع البته ریشه در ریشه جامعهشناسی دارد، با تأویل جامعهشناسی، میبینیم که اصلاً تولد این علم در بستر غلبه رویکردهای اثباتی و نظریات تک خطی و تونلی است و اصطلاح «فیزیک اجتماعی» برای معرفی آن به کار می رود. یک علم زُمُخت و غیرانسانی! امروزه با بحران مرگ جامعهشناسی مواجهیم، رویکردهای سنتی که جریان اصلی جامعه شناسی را تشکیل می دهند، دیگر نمی توانند شرایط و وقایع را به خوبی تحلیل و تفسیر کنند و جریانِ اصلی جامعه شناسی به لکنت افتاده است. در زندگی و جامعه امروز، دیگر مسئله اجتماعی وجود ندارد و با ظهور مسئله فرهنگی مواجهیم، بنابرین جامعهشناسی نیز تا حد ممکن به مردمشناسی و محوریت فرهنگ نزدیک می شود که رویکردهایی مثل جامعهشناسی مردممدار، مردم روششناسی، جامعه شناسی اگزیستانسیال، جامعهشناسی پدیدارشناختی حاکی از این موضوع هستند. تا اینجا توضیحی از اینکه مردم شناسی چه چیزی نیست، ارائه شد، حالا بگوییم مردم شناسی ایجاباً چیست؟

مردم شناسی، مطالعه نظام مند مردم است. مردم گروهی از انسان ها هستند که با فرهنگی خاص زندگی می کنند، بنابرین با این تعریف، 3 رکن مفهومی مردم شناسی مشخص می شود؛ مردم، زندگی و فرهنگ. فرهنگ نیز نرم افزار زندگی مردم است، این نرم افزار در واقع نظام معانی مشترک موجود در ذهن آنهاست که از یک میان ذهنیت شروع می شود و در کنش ها و نظام عینی نیز امتداد پیدا می کند تا یک میانمتنیت ایجاد شود. فرهنگ در مردم شناسی در چارچوب زمان و مکان ایجاد می شود، بنابرین تاریخ و جغرافیا دو علم برادر برای مردم شناسی هستند.

مردمشناسی سروکارش با زندگی است، کلاسها و کتاب های مردم شناسی سرشار از «حس» هستند. مردمشناس نیز شخصاً در دل زندگی و مردم است، مردم شناس در متن حوادث حضور دارد و دائماً بین عمق و سطح زندگی در رفت و آمد است. اگر با یک مردم شناسِ ناب، به سفر شمال بروید، در ساعتی او را چنان غرق در زندگی می بینید که همه چیز را فراموش کرده و هر کار غیرقابل پیش بینی ای از او سر می زند، احتمالاً کسی از مردم محل و افرادی که او را نمیشناسند، حتی نمیتوانند گمان کنند که او بیشتر از چند کلاس سواد دارد، چه اینکه بفهمند استاد دانشگاه است و ساعتی دیگر او را عمیقاً مشغول تفکر و نوشتن تحلیلها و تکنگاری های دقیق و سرشار از جزئیات و ایدهها ببینید؛ پس هیچ بعید نیست که یک مردم شناس ناب، از طرف سایر اساتید و افراد، متهم به جنون شود!

مردم شناس به دنبال زندگی تر کردن زندگی است. هدف غایی مردم شناسی، دفاع از مردم و زندگی آن هاست. مردم شناسی به این اعتبار انسانی ترین علم در علوم انسانی است. پرواضح است که برگزیدن این هدف چه قدر می تواند مخاطره انگیز باشد. دفاع همیشه هزینه بردار است. مردم شناسی به هر امری از دریچه زندگی می نگرد و نسبت آن را با مردم و نرم افزار زندگی آن ها، یعنی فرهنگ می سنجد. شاید بپرسید مگر باید از زندگی دفاع کرد؟! آری، اگر چیزی ارزشمند باشد و دشمنانی نیز مترصد زوال و نابودی آن باشند، باید از آن مراقبت کرد. زندگی یکی ارزشمندترین چیزهای این دنیاست و دشمنان سرسختی هم دارد، اتفاقاً هر چه زمانه میگذرد، دشمنان زندگی هم بیشتر، فریبکار و قویتر می شوند.

شرکتهای تجاری و صنعتی، پروژه های کلان عمرانی، طرح های عظیم بینالمللی و ملی، دولتها و احزاب سیاسی، ایدئولوژیها (خوب یا ید) و ... همه و همه می توانند زندگیِ زندگی را به خطر بیندازند. تهدیدهایی که علیه زندگی صورت میگیرد، عمدتاً غیرمستقیم و ناخودآگاه است، تدریجی اتفاق می افتد، قطره قطره است نه سیل آسا، اما کم بودن و قطره ای بودن، دلیل بر نبودن نیست. برای تنومند، برخورد یک سوزن کوچک قابل حس هم نیست اما هزار سوزن کوچک و پی در پی، بلاخره او را از پای در میآورد.

تاجر به پول بیشتر فکر میکند، رهبر سیاسی به قدرت و اقتدار، مهندس شهرداری به احداث پل یا حفر تونل برای حل مسئله ترافیک شهروندان، رهبران دینی به ترویج بیشتر و عمیقتر دین برای مردم و ... بنابرین مردمشناسی حراست از کیان حیات را مهم ترین دغدغه خود می داند و دائماً مترصد است تا از جانب اقتصاد، سیاست، سازمان ها، طرحهای عمرانی، فرهنگی، دینی و ... خللی به چرخه زندگی و زندگی ناب وارد نشود. دفاع کردن، یعنی همراه بودن با برخی علیه برخی دیگر، روی دیگر دفاع کردن مقابله کردن و نه گفتن است، مردم شناسی اوج آری گویی به زندگی و نه گویی به ضد آن است، طبیعی است که این مقابله، چنان که سایر نبردها، اوج یقین را می طلبد. بهترین رزمندگان، متعصبترین و مصممترین آن هاست. کار مردمشناس، بسیار پیچیده است، بنابرین رویکردی کلگرایانه و جامعنگر دارد و تلاش می‌کند تا همة رویکرد‌های موجود در حوزه علوم انسانی و اجتماعی را برای بررسی پدیده‌ها به کار بندد و بر این اساس تبیین‌های دیالکتیکی و مبتنی بر فرهنگ ارائه دهد.

البته تمامِ کار مردمشناسی، صرفاً واکنشی به تهدیدات علیه مردم نیست تا همواره ثانویه و انفعالی باشد** ، بلکه با محور گذاشتن زندگی و نظر به گذشته، آینده را رقم میزند و برای به پیش رفتن، ایجاباً الگوهای مطلوب را پیشنهاد میکند. بنابرین مردمشناسی زندگی را به مثابه یک پدیده ایستا در نظر نمی گیرد که باید آن را همان گونه که هست حفظ کرد و هر گونه تماس خارجی را از آن دریغ نمود، مردمشناسی به دنبال پاستوریزه و استرلیزه کردن زندگی نیست که برعکس زندگی ذاتاً پویا و روبهجلوست. مردم شناسی به دنبال امتداد انسان است، نه بازگشت آن به عصر غریزه و تسلط طبیعت که در نهایت همان ابژگی انسان و تضعیف حیات او در برابر حیات و سوژگی طبیعت و تقلیل انسان به حیوان است. مردم شناسی با محور گذاشتن تاریخ، حال را بازخوانی می کند و به آینده می رود و در همه این احوال فقط به فکر یک چیز است؛ مردم و زندگی شان، زندگی بیشتر.

...پایان

* اگرچه امروزه آموزش جامعه شناسی و کتاب هایی که نظریات را شرح می دهند یا با هدف آموزش نظریات به علاقه مندان جامعه شناسی نوشته می شوند، سعی می کنند تا جامعه شناسی را به کیفی ترین و نظری ترین حالت ممکن بازنمایی کنند، اما در نهایت «جامعه شناسی کردن» و انجام پژوهش های جامعه شناسانه، هنوز مستلزم پایبندی به دنیای اعداد است یا در شکل های جدیدتر، دنیای صفر و یک ها، جامعه شناسی کامپیوتری یا جامعه شناسی هوشمند!

** بنابرین تنها کار مردم شناسی، نوشتن پیوست فرهنگی برای طرح های عمرانی و اقتصادی نیست! اگر رویکرد مردم شناختی و فرهنگی در حکمرانی محوریت پیدا کند، آن موقع ماجرا بالعکس می شود، به جای اینکه متخصصین علوم انسانی برای طرح های اقتصادی، سیاسی، عمرانی پیوست فرهنگی بنویسند، تاجران، سیاست مداران، مهندسان و امنیتی ها باید برای طرح های کلان فرهنگی، پیوست اقتصادی و امنیتی و عمرانی بنویسند!!

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۳۹
صابر اکبری خضری