رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

ترکیب تیم پاییز 99

پنجشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۴۵ ب.ظ

سال پیش مثل امروزی این متن رو نوشتم... نمی دونم شما هم اهلش هستید یا نه ولی من گاهی میرم تو تقویم تلگرام و سال پیش همون روز رو نگاه می کنم، چیا گفتم؟ به کیا گفتم؟ درگیر چه مسایلی بودم؟ خوشحال بودم؟ ناراحت بودم؟ بقیه دوروبری ها چی چی می گفتن حال و روزشون چطور بوده؟!

درباره این متن حال و روز عجیبی بود پارسال این موقع... تو دانشگاه تو خوابگاه تقریبا تنها بودم و بچه ها چند روزی نبودن و هنوز طول می کشید تا بیان... خوابگاه هم این موقع ها حقیقتا میگی توش گرد مرگ پاشیدن... اوه اوه... چنان ناجور میشه که باورت نمیشه... اولین بادها و نسیم های دلهره اور پاییز که میاد و غروبش نمی دونم کدوم موجودی سحر و جادو می خونه که اون جوری که همتون می دونین میشه، یقین می کنی که اون همه بهجت درونی بهار و تابستون برای همیشه دود شد و رفت هوا و تاااامااااام. من که خدا می دونه تا وقتی آخرای اسفند نشه و خودم با چشم خودم نبینم این درختا دارن شکوفه میزنن باورم نمیشه زندگی دوباره خوشحال کنه ما رو...

سال پیش در تنهایی خوابگاه وقتی دیگه مطالعه جوابگو نبود و دم دمای غروب میشد، ۳ تا کار می کردم، یکی میزدم بیرون تو شهر به قول خودم شور تمام‌نشدنی مردم رو میدیم، بازار تجریش، سینما ملت، میدون انقلاب، تئاتر... یکی دیگه اینکه به خانواده و دوستای مشهدم تلفن و تلگرام می زدم هر گونه بحث فلسفی و عرفانی و دینی و چرت و پرت‌گویی و خلاصه فضای سبز شل مغزی، و سومم با فضای مجازی و اینستا و همین کانال اسمارتیز خودمو سرگرم می کردم. امسال مورد اول رو کرونای پفیوز تعطیل کرده... یعنی خدا ازش نگذره... چه قدر امید و آرزو داشتم واحدهام تهران تموم شه برم مشهد با بچه ها بریم سالن فوتسال، والیبال، بریم سینما تئاتر، بریم گیم سنتر یکی یکی بیان تو فیفا و پی اس درشون بذارم! بریم کتابخونه ولو شیم عن مطالعه رو دربیاریم... بریم بهشت رضا گلزار شهدا، مباحثه فلسفی راه بندازیم، بریم استخر، شبا پارک ملت پیاده روی، با مامان و خواهرم که مثل بقیه خانم ها دلشون غنج میره خرید کنن بریم این بازارهای باحال مشهد بین مردم و مغازه ها بلولیم عشق کنیم... ولی خب نشد که بشه دیگه، قسمت نبود.

مورد دوم هم نصفه نیمه داره کار می کنه، یکی از دوستام خدمته، یکی کلا نیست، چندتاشون تهرانن یا شهرای دیگه! یکی دو تا سرشون خیلی شلوغ‌ شده، خلاصه دو سه تا دوستِ فعال! بیشتر نمونده که ان شا الله خدا حفظشون کنه :)

می مونه همین مورد سوم، الان اسمارتیز و گوشی و رکوردری ‌که تازه خریدم، تیمی که برای عبور از پاییز چیدم. متاسفانه دست سرمربی تیم خیلی بسته بود امسال.

بچه ها برای این فصل آماده این...؟! ؛)

* در پاییز 99 نوشته شد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">