رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

یک مسئله همیشگی و یک پیشنهاد خلاقانه

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۰۱ ب.ظ

این متن ساعت ۴ و چند دقیقه بامداد نوشته شده...

 

امروز مجبور بودم برای اتمام و رساندن پروژه ای، حدودا ۱۲، ۱۳ ساعت به صفحه لب تاب خیره باشم، این آخر کاری ها خواهرم فکر کرد غذا سوخته اما حقیقتش کله من دود کرده بود. روزه بودم و طبیعتا به خواب بیشتر و بهتری احتیاج داشتم که متاسفانه مهیا نشد، این ها همه یک طرف، این که کار نرسید و حداقل ۵، ۶ ساعت مفید دیگر لازم دارد و تمام مدت روز فشارش، اگرچه خفیف یا گاهی شدید ولی همواره‌ و مداوم روی تخت اعصابم می کوبید و زوار روانم در رفته الآن، یک طرف دیگر.

الان باید نماز بخوانم و صبح باید راس ۹:۳۰ کلاس را شروع کنم، چند ساعت پشت سر هم باید با همین دهان روزه صحبت کنم و می دانم که از زنگ دوم، کام دهانم خشک و از زنگ سوم تلخ می شود. این را تحمل می کنم اما کاش فقط می شد بیشتر بخوابم. در بهترین حالت ۵ ساعت (و عملا ۴ ساعت) وقت دارم، زمان کمی نیست، اما با توجه به خستگی جسمی و جانی امروز و روزه بودن و خواب کم امروز و حجم فعالیت های فردا و اتصالش به شب قدر، واقعا کم است، مخصوصا این که تا صبح فردا فرصت خواب پیدا نمی کنم و فردا هم همین آش و کاسه هست!

عجب فکری زد به سرم!! هوشمندانه! احساس انیشتین زمانه بودن دارم!! اگر من ساعت ۹ کوک کنم و بیدار شوم، بلافاصله باید بروم سر کلاس و قطعا احساس خستگی و کوفتگی و نارضایتی خواهم داشت، اما...

من بارها مجبور شدم فقط دو یا سه ساعت یا حتی کمتر بخوابم، وقتی بیدار می شدم تمام فکرم این بود کاش فقط فرصت می داشتم نیم ساعت، فقط یک ساعت دیگر تمدید کنم و متاسفانه آن موقع ها نمی شد، ولی اگر می شد بسیار مشعوف می شدم... اما حالا که می شود!! این نقشه من است: گوشی را برای ۷ کوک می کنم، یعنی ۳ ساعت خواب، بعد با حال بسیار ناراحت و ناراضی بلند می شوم و بعد آرزو می کنم کاش می شد فقط نیم ساعت دیگر بخوابم و ناگهان می بینم که امکانش هست، و با خوشحالی وصف ناشدنی به رختخواب می روم و دو ساعت دیگر هم می خوابم!!!! اوه خدای من!!! عالی است...

نظرات  (۱)

البته برای بنده چیزی که معمولا پیش میاد اینه که ساعت ۵ صبح در کمال خستگی می خوابم و ساعت ۷:۳۰ باید کلاسم رو شروع کنم. فلذا ۷:۲۹ که با آلارم بیدار میشم اولین کاری که میکنم اینه که عهد میکنم که سال دیگه هیچ وقت کلاس ۷:۳۰ نگیرم و اگر خیلی خسته باشم قید معلمی رو اون ساعت برای سال دیگه میزنم.

در هر صورت پیشنهاد خودآزاری خوبی بود.

پاسخ:
اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند هم ساعت 7:30 صبح کلاس نمی روم. موقع هایی هم که با دوستان ساعت 9 به قبل برای طبیعت یا کله پاچه :) قرار می ذاریم، در لحظه شنیدن آلارم صد لعن و نفرین نثار خود و دوستان می کنم و فکر می کنم مگر دیروز در کله من مغز آدمیزاد نبود که چنین قراری گذاشتم؟!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">