رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

ضدیادداشت شعرای معاصر فارسی

شنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۵۱ ب.ظ

در بین شاعران معاصر، مهدی اخوان ثالث چیز دیگری است، حق است اگر او را فردوسی زمان بخوانیم، شعری اصیل، استوار، مملو از احساس، دارای تاریخ و جغرافیا و روایت محور، این ویژگی آخر در شعر اخوان خیلی مهم است، تقریباً بیشتر آثار درجه 1 او نه شعر، بلکه داستان اند، داستانی که هم تغزل دارد و هم حماسه و اصلاً خصوصیت روایت همین است که همه چیز هست و هیچ نیست.

به غیر از اخوان، حسین منزوی، غزل های خوبی دارد، در واقع غزل سراترین غزل سرای معاصر را می توان منزوی دانست.

 فریدون مشیری اگر چه پاک و رقیق است اما زبانش آن قدر استوار نیست که بر قله های ادبیات فارسی قرار بگیرد، به استثنا یکی دو شعر که آن ها را خودش نگفته و حتماً فرشته ای از ماورا به او وحی کرده مثلا شعر مشهور «کوچه» یا «تو کیستی که من این گونه...»

احمد عزیزی بی شک خلاق ترین، متفاوت ترین و عجیب ترین شاعر معاصر فارسی است. تلفیق شعر و عرفان هندی و حکمت اسلامی و شطح درون پرشور خودش و کلی چیزهای دیگر، همه ترکیب خارق العاده ای ایجاد کرده که در شعرش -مخصوصاً مثنوی های بی نظیری مثل «با کفش های مکاشفه»، «رنگ های مرگ»، «باران تجلی»، و ...- متجلی شده است.

در بین جوان ترها هم مرتضی امیری اسفندقه واقعاً شاعر است و میراث دار اجداد معنوی خراسانی اش، اگرچه شعرهای متوسط و ضعیف هم کم ندارد، اما در مجموع یک سر و گردن از بقیه بالاتر است.  

بی انصافی است اگر در این میان از هوشنگ ابتهاج اسم نبریم، بقیه شعرا مثل شفیعی کدکنی، هر کدام چند تا شعر عالی دارند، اما در قیاس با این ها رتبه های پایین تری دارند.

بعضی ها الکی بزرگ شده اند، مثلاً فاضل نظری تنها چیزی که نیست شاعر است، نهایتاً او را معمار و مهندس خوبی بدانیم، نه بیشتر.

یک نفر دیگر هم باید به دکترای افتخاری حضور در این فهرست را بگیرد و او هم قیصر امین پور است، قیصر شاعری 6 دانگ بود، هم در فرم و هم در محتوا، و فراتر از شعرهایش، او خودش ذاتاً شاعر بود، حتی اگر هیچ شعری هم نمی گفت باز او یک شاعر درجه یک بود، چرا که زندگی و نگاهش شعر بود.

سلمان هراتی هم حیف که زود از این دنیا هجرت کرد وگرنه ظرفیت بلاقوه حضور در زمره تاریخ سازان شعر فارسی معاصر را داشت.

شاعر طنز درجه 1 متاسفانه نداشته ایم، ناصر فیض، مشهورترینشان هست اما ظرفیت های لازم برای تاریخ سازی ندارد، شاید جدی ترینشان را بتوان مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد دانست که ابتکارهای خوبی داشت، حیف که عمرش زود سر آمد.

در مجموع اگر بخواهم 5 شاعر محبوب (وقتی می گویم محبوب، منظورم صرف علاقه شخصی نیست، راستش را بخواهید فکر می کنم فراتر از سلیقه شخصی، مولفه هایی وجود دارد که می توان به آن ها «برتر» اطلاق کرد.) معاصرم را بگویم؛ مهدی اخوان ثالث، احمد عزیزی، حسین منزوی، هوشنگ ابتهاج و رتبه پنجم هم مشترکاً به سه نفر می رسد: فریدون مشیری، مرتضی امیری اسفندقه و قیصر امین پور!

نظرات  (۳)

۲۷ تیر ۰۰ ، ۰۰:۲۴ خورشید ‌‌‌

نمی‌دونم چرا هروقت چنین بحث‌هایی می‌شه، رگ گردن من باد می‌کنه. با این‌که شعر معاصر تمرکز اصلی من در پژوهش نیست، اما با همون‌قدر دانشی که دارم، هرگوشه‌ش بسیار برام ارزشمنده و می‌خوام جونم رو بگیرم توی مشتم و ازش دفاع کنم. :دی 

می‌دونم که این یک پست وبلاگیه و از سر علاقه صحبت شده و نباید انتظار شفافیت مفاهیم رو داشت مثل یک نوشته‌ی پژوهشی، لذا عقب می‌نشینم و سلیقه‌تون رو محترم می‌شمرم. 

از این لیست من هم لحظه‌های تنهایی زیادی رو با قیصر و حسین منزوی سر کرده‌م. 

 

پاسخ:
بله بله دغدغه شما به جاست، من بقیه رو تحقیر نکردم و خودم هم پیگیر شعر معاصر فارسی هستم، اثارشون رو کم و بیش خوندم و می خونم، اسم بردن از این ها نفی بقیه نیست، کما این که وقتی میگیم حافظ و سعدی مثلا در قرن 7 و 8 عالی بودن، نه این که کرمانی و عراقی نبودن، حتما شعر های درجه 1 و ناب و تکرار نشدنی در سایر شاعران معاصر هم پیدا میشه و مفصل هم پیدا میشه، اما به دلایلی من این ها رو ترجیح دادم که خب بلاه این یک متن علمی یا حتی یادداشت هم نیست و به همین دلیل نوشتم ضددیادداشت. قیصر و منزوی هم که عالین دیگه چی میشه گفت...

سلام.

اجمالاً یادداشت قابل قبولیه. هرچند که به قول خورشید، یادداشت پژوهشی و محققانه ای نیست که به استدلال و شواهد مثال نیاز داشته باشد.


اما به نظرم در حق فاضل نظری کمی بی مهری روا داشته اید.

پاسخ:
درود بر شما
همون طور که در کامنت قبل هم عرض کردم شاید به همه نوشته های این وبلاگ بشه گفت یادداشت به جز این یکی، این ضدیادداشته و  در واقع هدفش بیشتر از ارائه اطاعات، آشنایی زدایی و نفیِ آگاهی پیشینه که این کار رو در قالب بیان نتیجه های تند و قیچی وار می کنه. به قول خودمون سریع فوری انقلابی :)
در مورد فاضل اما... نه واقعا نمی شه کوتاه اومد، علیرغم این که مدرس ادبیات به ما در دانشگاه بودن و شخصی بسیار قابل احترام هستن، اما در شعر متاسفانه هم نظر با شما نیستم، بحث که مفصله، اما اجمالا این که بافتارِ وحدت بخش یک شعر در فارسی، حس هست و حس یعنی چیزی که ابدا غیرمنطقیه، نه ضدمنطقی بلکه با چارچوب غیراز چارچوب منطق تولید میشه، اصطلاحاً عنصر جوشش در اون پر رنگ تر از کوششه و خب این همون چیزیه که در شعرهای آقای فاضل عزیز نیست، بعد از این که یکی دو بار هر غزلی رو بخونید، تکراری میشه، چرا؟ چون جذابیت اون در مضامین، تشبیهات و مثال های جدیدشه، انگار یه جور معما طرح کرده و این که ذهن شما با یک مثال جدید رو به رو میشه براش جذابه، اما وقتی جواب معما هویدا شد دیگه حسی وجود نداره، البته این ایراد به طور کلی به سبک هندی وارد بود و افراد زیادی در نقد ادبی پیرامونش بحث کردن، اما حتی همون کلیم و صائب و بیدل و دیگران باز هم حس در اشعارشون عنصر پررنگی بود، اگرچه می نشستن و ساعت ها تحلیل و فکر می کردند تا تشبیه های بدیع و عجیب گیر بیارن، اما درباره فاضل این موضوع شعر و احساسات جوششی، تماما جای خودش رو داده به معماری و مهندسی کلمات و عبارات، در واقع اقای فاضل انسان بسیار باهوشی و باذکاوتیه، شخصیت با دیسیپلین، بسیار مودب، بسیار منطقی و دقیق و درست، اما تنها چیزی که نیست شاعره و خب طبعا نمی تونه هم شعر بگه، شعر متضمن مقادیر متنابهی جنونه. فلذا سعدی میگه دیدم که جانم می رود، اگرچه تعبیر خیلی غریبی نیست و تشبیهات پیچیده و تمثیلات جدید هم توش نیست، اما میشه صد بار اینو خوند و بازهم تر و تازه و آبداره. همون طور که عرض کردم البته بحث خیلی مفصل تر از این حرف هاست، ایشالا حضوری اگه توفیق شد!
---
پی نوشت1: الان یادم اومد یک متن درجه یکی قیصر امین پور درباره شعر و شاعری داره و پاسخ به 5 سوالی که یک نفر طی نامه ای ازش پرسیده، متن تو ابتدای گزینه اشعارش چاپ شده اما لابد تو نت هم پیدا میشه، به نظرم اون متن و اون فهم از شعر و شاعری می تونه مبنای نقد ما برای شعرا و شعرها باشه و مخصوصا جناب فاضل عزیز.
---
پی نوشت2: دوباره الان وبلاگتون رو دیدم و متوجه شدم خودتون ادبیات می خونید جناب قنادیان بزرگوار، اولا که از اشنایی شما بسی خوشبختم (چون همین که کسی علاقه مند به ادبیات باشه نزد من 10 پله جایگاهش بالا میره و این که رشته اش از سر علاقه و انتخاب ادبیات باشه دیگه خیلی عزیز و قابل احترامه!) و دوما که قصد اسائه ادب نداشتم طبعا، صرفاً نظرم رو تبیین کردم.

سلام مجدد حدمت آقاصابر عزیز،

از توضیحات شما سپاسگزارم. روح مرحوم قیصر امین پور شاد و یاد باد. در سفری به استان بوشهر خاطرات خوبی از ایشان به یادگار دارم.

اما در مورد فاضل صادقانه بگم خدمتتون که قانع نشدم که البته شاید دلیلش آشنایی بنده با ایشان باشد... :)

بهرحال ممنون از پاسخ حضرتعالی. متقابلاً بنده هم نظر شما را به عنوان یک کارشناس ادبی، محترم می شمارم و برایتان آرزوی توفیق و شادابی دارم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">