رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

در نگرش مدرنیستی به هستی و انسان، زندگی و لحظاتش به صورت یک مسابقه دائمی دیده می شود که در آن برد و باخت و امتیاز و رتبه وجود دارد و باید حداکثر بهره وری را در آن داشت و بیش ترین دستاوردها را کسب کرد. این نگاه باعث می شود همواره یک تنش دائمی انسان را بیازارد، متاسفانه بعضی ها به دین و آخرت هم چنین دیدگاهی دارند، می شود بعضی شاهدمثال های روایی و قرآنی هم برای آن پیدا کرد،* اما این یک خطا و قیاس نابه جاست، چه این که این متون در زمینه اجتماعی خاص خود معنای دیگری می دهد و حس دیگری ایجاد می کند، اما در این زمانه معنا و حس دیگری از مسابقه و مفهوم برد و باخت ایجاد می شود. 

به هر حال نباید میل به سعادت در آخرت را به صورت یک وسواس روانشناختی مضمن و آزاردهنده که در هر لحظه مثل یک عارضه به ذهن هشدار می دهد و فشار وارد می کند در نظر گرفت، انسان یعنی باختن و دین یعنی رو به دیگری یعنی پروردگار متعال داشتن، باختن بد نیست، باید به او باخت و در نهایت اعتراف به همین باخت عشق متعالی را به وجود می آورد. دین را اگر در چارچوب های مفهومی-روانی مدرنیسم ببریم، تبدیل به یک کمال گرایی مضمن می شود که هدفش ساختن برنده هاست، آن هم نه برنده، بلکه اول شدن و این تعریف مکانیکی مبتنی بر نسبت کار، اولویت و زمان، انسان های مکانیکی آزرده می سازد، نه انسان های آرام و سالم و عاشق.

متاسفانه اندیشه های ع.ص (مرحوم علی صفایی حائری) این تلقی را صورت بندی می کند و اگر چه ناخواسته، تصویری از انسان و دین مدرنیستی می دهد، نتیجه این رویکرد، ایجاد وسواس های روان شناختی، نارضایتی های همیشگی و در ادامه ناامیدی و فرسایش اجتماعی خواهد بود.

* مفاهیمی مثل سرعت: و سارعوا الی مغفره من ربکم / یا سبقت: فاستبقوا الخیرات/ السابقون السابقون و ...

نظرات  (۲)

۳۱ تیر ۰۰ ، ۰۰:۱۲ میم مهاجر

"این تعریف مکانیکی مبتنی بر نسبت کار، اولویت و زمان، انسان های مکانیکی آزرده می سازد، نه انسان های آرام و سالم و عاشق"

سلام.

مفاهیمی مثل قدر و تقدیر و یا سعی که در کلام عین صاد مدام تأکید و تکرار میشه در صدد اصلاح همین نگاهه

این کلیدواژه‌هایی که شما به کار بردید در کتاب «انسان در دو فصل» بیشتر پرداخته شده اما تصویر کاملی نیست

صرف مورد توجه قرار دادن زمان یا اولویت‌بندی‌ها که نادرست نیست

خصوصا هنگامی که با توکل،توسل،بخشش،رحمت و راهنمایی و امداد الهی همراه میشه و اضطراب خطا و اهمال رو کم می‌کنه

و مرحوم صفایی معمولا سعی کردن تصویر جامع و کاملی از این مجموعه ارائه بدند

لطف می‌کنید اگر مبسوط‌تر و دقیق‌تر نکات مدنظرتون رو بفرمایید چون من تا به حال با همچین نگاهی از جانب عین صاد مواجه نشدم و یا متوجهش نبودم

 

+ممکنه لطف کنید در قالب وبلاگ کمی از سمت راست حاشیه بدید به کادر متن پست‌ها؟

من هر دو نسخه‌ی موبایل و وب رو امتحان کردم و در هردو متن چسبیده به سمت راست صفحه و مطالعه‌ش کمی دشواره

 

پاسخ:
درود بر شما

اول این که مرحوم صفایی انسان بزرگواری بودند حقیقتا و من هم به مقادیر متنابهی به ایشون علاقه مندم، اما متاسفانه تا حالا به طور جدی نقد نشدند و به همین دلیل در فضای جدی اندیشه، اون قدر تاثیرگذار نیستند.

دو این که نه فقط در انسان در دو فصل نیست، بلکه در رشد، مسئولیت و سازندگی، صراط و حرکت هم این چارچوب دیده میشه، و فراتر از تک تک این کتاب ها در صورت بندی کلی ایشون از دین و انسان منظورم هست. بحث این نیست که الزاما اندیشه های ایشون به این نتیجه ای که عرض کردم منجر میشه، بحث اینه که امکان بالقوه چنین خطر و خطایی وجود داره، مخصوصاً درباره مربی هایی که متاثر از افکار ایشون هستن و به این شکل کار تربیتی می کنند. البته بحث حقیقتا مهم و محقیقتا مفصلیه و مجازی نوشتن راجع بهش کار سختیه، باید مفصل تر نوشت و جلسات واقعی برای گفتگو پیرامونش برگزار بشه، در نهایت این که اثر روان شناختی دین باید سکینه باشد، سکینه شعنی آرامش روانی حاصل از ایمان که هیچ تعارضی با شور و حرکت دائمی و تلاش و خستگی ناپذیری نداره، بحث اینه که گاهی اوقات تاکید بیجا روی بعضی مفاهیم مثل خسر، تجارت، اولویت، وظیفه، مهم ترین کار، بهترین کار، و ... به جای ایجاد سکینه، می تونه تبدیل به یک وسواس فکری آزرده کننده بشه.

سه ممنون از نکتتون اما حقیقتا بلد نیستم اگه میشه بگید چطور؟
۳۱ تیر ۰۰ ، ۲۳:۴۰ میم مهاجر

بله فقدان نقد درست اندیشه‌ها و ارائه‌ی ایشون از دین در زمانه‌ی حال کاملا حس میشه

جز اون نقدهای زمان حیاتشون حرف دیگری ندیده بودم تا به حال

جا داره حالا که مباحث ایشون در حال پررنگ شدنه بیشتر بهش پرداخته بشه و مورد بحث قرار بگیره

این واکنش بنده هم ناشی از همین بود که بالاخره جایی نقدی دیدم

 

بعد که داشتم به این نقد شما فکر می‌کردم یادم اومد جایی یکی از افرادی که کتاب‌های ایشون رو شرح میدن،آقای علی شاملو، هم ذیل آسیب شناسی مطالعه‌ی آثار عین صاد به این مسئله اشاره کردند که بله گاهی برخی در مواجهه با مباحث ایشون دچار یأس میشن

اگر درست خاطرم باشه جناب شاملو هم پیشنهادشون این بود که مربی و یا ارائه دهنده مباحث باید اوضاع رو کنترل کنه که از حد تعادل خارج نشه ولی خب همیشه هم مربی حضور نداره...

در کل اگر تناسبی در نظر بگیریم میزان اشاره به مصلح این احوال و شئون دیگری از حرکت مثل توکل و... در مباحاثشون کمتره و شاید همین مسئله دلیل پدید اومدن چنین حالتی در برخی افراد باشه

 

مجدد بررسی کردم با لپ تاپ مشکلی نداره قالب ولی در نسخه موبایل یا Desktop site موبایل قالب به هم می‌ریزه

می‌تونید از آقای قلج‌ خانی یا نگارنده‌ی وبلاگ آسمانم کمک بگیرید که مجربند و متخصص

 

 

پاسخ:
اقای شاملو رو می شناسنم اما بحث همین جاست که اولا طلبه مهندس ها اساسا نگرشی مهندسی ریاضی وار به اندیشه دارن، چه در نوع مواجه شون و چه این که تفسیری-تحلیلی نیستند، همه چیز را جای سرجای خودش می ذارن، و امکان نقدِ عمیق و جدی و صورت بندی تحلیلی رو از بین می برن، نه این که ایشون رو متهم کنم، ابدا، از نزدیک می شناسمشون و انسان فاضل و خالصی هستند، بحثم اندیشه است. حتی مواجه خود ایشون با مرحوم صفایی در همین راستاست، مواجه ای شیفتگی محور و غیرانتقادی، دقت کنید حتی در همین شبه نقدی که شما از ایشون نقل کردید، باز محل اشکال عملکرد سایرین هست، نه نقدِ خوی اندیشه ع.ص. گویی «اندیشه ع.ص به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست که ع.ص خوانی ماست»! عرض بنده اینه دقیقا باید آدم ها رو نقد کرد تا بشه پروژه ها و افکار اون ها رو جلو برد، و گرنه به تکرار می فتیم و بعد از مدتی حرف جدیدی برای ارائه نخواهیم داشت. البته این ریشه تاریخی داره و فقط پیرامون مواجه با ع.ص نیست، شهید مطهری، علامه فلان و علامه فلان، ملاصدرا و .... همه شخصیت های تاریخی برای ما حکم اسطوره دارند و ما عرفانی باهاشون برخورد می کنیم، نه واقع گرایانه و انتقادی، برای همینه که راستش طراوت معرفت بومی رو از دست دادیم و یک جور دور و تسلسل و تکرار و انسداد داریم.
به هر حال یکی از ارزوهای بنده همیشه این بود بشه به طور جدی اندیشه بزرگوارانی مثل ع.ص ، مطهری، شریعتی، بهشتی، امام و آقا، علامه طباطبایی، علامه حسن زاده، آیت الله جوادی آملی و .... نقد کنیم. 
ع.ص البته امکان عملی نقدش از بقیه بیشتره :) دعا کنید و کمک کنید فرصت بشه چیزهای جدی تری فرصت بشه بنویسیم.

--
بابت نکته قالب هم متشکر، حالا همین که در کامپیوتر خوبه رو فعلا بپذیرید از ما تا بعد ان شا الله :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">