رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

روزگار من

شنبه, ۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۰۴ ق.ظ

به نگهبان های مراکز بزرگ تجاری سلام‌ می کنم. وقتی زیاد می خورم که شکمم باد می کنم از خودم بدم می آید. چاق نیستم اما بارها تصمیم گرفته ام کمتر از آن چه عادت به خوردنش دارم، بخورم و بارها عهدم را زیر پا گذاشته ام. اهل دهن کجی به جامعه و عرف نیستم اما اگر لباس هایم بی ادبانه نباشد، برایم مهم نیست خوش تیپ باشم، راحت بودن را ترجیح می دهم. از دیدن مردم در بازار میوه بسیار مشعوف می شوم. در خیابان سعی می کنم به دختران جوان نگاه نکنم و دوست هم ندارم جوری لباس بپوشم که نگاهم کنند، (البته کلا قابلیتش را هم ندارم و از این موضوع نگرانی ای ندارم.)

سفر و وای از سفر... پیاده روی و امان از پیاده روی! سفر برای من تفریح نیست، اگر سفر را از من بگیری، به زودی می میرم. اهل زیاده روی در پیاده روی هستم. اگر قرار کاری نباشد و عجله نداشته باشم، مسافت های زیر یک ساعت را پیاده روی می کنم، البته اگر همپای همراهی باشد با بیشترش هم مشکلی ندارم. فکر می کنم هر ثانیه که به مرگ نزدیک تر می شوم، اشتیاق و احتیاجم به پیاده روی بیشتر می شود. از این که دست هایم زبر نیستند، ناراحت نیستم اما گاهی به فکر فرو می روم که نکند قرار است تا آخر عمر همینقدر بی استفاده بمانند؟! تمیز و مرتب نیستم. دوست ندارم در ذهن یا زبان دیگران متعلق شوم به هر صفت یا مضافی که جدا یا متفاوت از مردم قرارم دهد. خدا را شکر برای خودم بودن نیاز به تلاش چندانی ندارم. متن های احساسی که بوی احساس خاص و‌ متفاوت بودن می دهد، ناراحتم می کند. گاهی مداحی، گاهی حمیرا و مخصوصا هایده، گاهی دعای ندبه، کمیل و ... گوش می دهم‌ اگرچه بیشتر اوقات تنهایی م در ماشین با موج ۹۵/۵ fm می گذرد (به جز ایام مناسبتی!) زندگی با همه فراز و نشیب هایش بهترین چیز دنیاست، هر گاه احساس کنم کسی تلاش می کند تضعیف یا تحقیرش کند، برمی آشوبم‌. از پروردگار بابت زندگی دنیا و مخصوصا زندگی آخرت متشکرم، اگر لطف او نبود، هرگز نمی بودم...

کفش هایم بین ۱۲۰ تا ۲۵۰ هزار تومان قیمت دارند، لباس برند ندارم و احتمالا نخواهم داشت. با هر چیز انسانی احساس مشترک دارم، فکر می کنم می توانم خودم را جای هر انسانی و حتی هر موجودی، هر چیزی که پروردگار عزیز خلق کرده، بگذارم. یک درخت، یک گربه، یک دختربچه در جنوب آفریقا یا یک اسکیمو در قطب شمال. اگر گناه نکرده باشم، فکر می کنم می توانم خودم را جای هر کسی بگذارم. وقتی ناراحت شوم، دوست و آشنا بلافاصله می فهمند، این را عیب خودم می دانم اما هنوز راه حلش را نفهمیده ام. دوست دارم از کسانی باشم که دوست دارند خدا و دین و دستوراتش همه وجودشان را فرا بگیرد...

نظرات  (۵)

این متن خیلی آشنا بود. شاید قبلا هم خوندم. در هر صورت، به دل می نشست.

پاسخ:
بله درسته احتمالا در ایستاگرام دیدید... فقط دو سه تا جمله اضافه کردم بهش. البته بازه قیمت کفش را به نسبت تورم تغییر دادم!

قشنگ بود حسش کردم.

پاسخ:
حس شما قویه!

:))

خیلی خوبه :)

پاسخ:
متشکرم

چه قدر خودم رو تو این متن دیدم.

پاسخ:
جالبه که چند نفر اینو گفتن :) پاینده باشید

سلام.

در بعضی موارد با هم اشتراک داریم.

پاسخ:
ان شاالله همه صفات ما رو در راه حق کمک کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">