رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

روان‎کاویِ اجتماعیِ سلامتِ جنسی

جمعه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۳۴ ب.ظ

 

توجه! این متن، یک یادداشت تخصصی علمی بوده و با توجه به موضوع آن، دارای عباراتی است که خواندن آن برای افراد زیر 18 سال مناسب نمی باشد.

 

فروید می گوید ناخودآگاه، جایی که پردهِ آگاهی کنار برود با وضوح بیشتری نمایان می شود. آگاهیِ مفهومیِ خودآگاه به آدمی قدرت کنترل داده و به مثابه یک صافی در برابر سیل و خلجانِ درونِ دور عمل می کند. بنابرین در هر موقعیتی که شورها بیشتر باشد و آگاهیِ مفهومی کمرنگ تر، یا به عبارت دیگر هر نقطه ای که حتی برای لحظه ای از تیررس آگاهی، دور بماند، ناگهان خودِ ناآگاه در آن تجلی می کند و می روید، این رویش تا آنجا ادامه دارد که دوباره چهره نگهبان آگاهی که لحظاتی از پاییدن زندان محول شده غفلت ورزیده بود، روی بگرداند و خودِ ناآگاه یا همان سرباز فراری را به سرعت دستگیر کرده و به زندان آگاهی برگرداند تا هر ورود و خروجی تحت کنترل صورت گیرد.

فروید سه مثال برای این عرصه های تجلی شورهای درونی و عمیق هر فرد که اساسِ خودِ ناآگاه او را شکل می دهند، ذکر می کند؛ خواب ها، پرش های کلامی و از همه مهم تر رابطه جنسی. سکس هر فرد، درون او را لو می دهد؛ چه این که رابطه جنسی به حکم غریزی بودن، از معدود مواردی است که شورهای درونی و عمیقِ انسانی را تماماً زنده می کند. شورِ غریزیِ جنسی چنان سیلی در تمامی شیارهای وجود فرد جاری شده و آگاهی او را برای لحظاتی تماماً نیست و نابود می کند، در این روایت ارگاسم لحظه ای است که آگاهی و خودآگاهی به طور کامل در این سیل اندیشه سوز غرق شده و به اعماق تاریک خودِ ناآگاه فرورفته است. بنابرین رابطه جنسی به حکم زوال قدرت کنترل و آگاهی، می تواند آینه تمام نمایی از خصلت های بنیادین، عمیق و زیرین فرد باشد که در زندگی روزمره تحت کنترل نگهبان های آگاهی هرگز اجازه پا فرانهادن از زندانِ «خود» را نداشته اند.

فروید از این منطق برای شناخت بیماری ها و اختلالات افراد استفاده می کرد. می توان این منطق را بسط داد، شخصیتِ معیار (یا به عبارتی شخصیت سالم) اوست که رابطه جنسی اش (یعنی خودِ ناآگاهش) تماماً منطبق بر منطقِ هستی باشد، «رابطه جنسی با غیرهمجنس و به صورتی که منجر به تولید مثل شود و لذت بردن از این ارتباط» هر انحرافی از این چارچوب، بیانگر سرپیچی از مسیر بقا یا مسیر هستی است. اگر فردی از خودِ این رابطه به شکل پیش فرض آن لذت برد نشان گر شخصیت سالم اوست، حال اگر کسی از آزار دادن دیگری (سادیسم)، آزار دادن خود (مازوخیسم)، رابطه مقعدی، دیدن رابطه افراد دیگر یا شنیدن صدای آن، انتقال لذت جنسی به اندام های دیگر (فتیش) و ... لذت برد، نشانگر یک اختلال در خودِ ناآگاه اوست. توجه کنید که این موارد دیگر صرفاً یک اختلال در رابطه جنسی نیستند و برای حل آن ها آموزش جنسی یا مراجعه به سکس تراپ کافی نیست، بلکه نمایانگر یک مسئله عمیق تر در خودِ ناآگاهِ فرد است. بنابرین شخصیت سالم در رابطه جنسی نمایان می شود.

نکته بعدی این که رابطه جنسی معیار (سالم) چگونه تعریف می شود؟ اگر معیار را صرفاً طبیعت بگذاریم، با مشکل اساسی مواجهیم، این که عملاً به نوعی حیوان گرایی یا همان ارجاع به انسان قبل از هبوط دچار خواهیم شد که در این خوانش، تمدن و فرهنگ و همه سازوکارهای انسانی به نوعی اضافات مزاحم تلقی می شوند، چنان که نیچه و فروید چنین نگاهی به انسان دارند، فروید در «تمدن و ملالت های آن» و نیچه در نگرشی که به عقلانیت و فرهنگ دارد و در آثار مختلف از جمله «چنین گفت زرتشت» بیان می کند. مبتنی بر نگاه، آگاهی به معنای انسانی آن، حاصل انحراف هستی از مسیر اصلی خودش است، نه نتیجه منطقی آن، بنابرین انسانِ بعد از هبوط که انسان فرهنگی است، موجودی اساساً اشتباهی و اختلال زا برای هستی و ناآرام در خودش است. فروید با صراحت بیشتری راه حل خود را برگشت به انسانِ قبل هبوط بیان می کند، نیچه اما راه دیگری پیش می گیرد و ایده «ابرانسان» را پیشنهاد می دهد.

جهت مطالعه راحت تر می توانید فایل پی دی اف را از اینجا دانلود کنید.

در رویکردی بدیل، غریزه جنسی در انسان صرفاً غریزه باقی نمی ماند، بلکه امتداد پیدا کرده و در شئون مختلف اجتماعی بازتولید می شود، فی الواقع امتداد همین غریزه جنسی به سمت جمعی شدن است که نظم جنسی و در نتیجه نظم اجتماعی -یعنی امکان تولید جامعه- را به وجود آورد. در هرج و مرج جنسی (وضعیت روبه روی نظم جنسی) اساساً امکان تولید جامعه وجود ندارد، چه این که «عشق» که مبتنی بر تعهد به دیگری و مخصوصاً امتدادِ خود با تعامل دیگری در قالب فرزندان است، از بین می رود. بنابرین در این نگاه صحت و سلامت رابطه جنسی صرفاً مکانیکی-فیزیولوژیکی تعریف نمی شود، بلکه امری اساساً اجتماعی-معنایی است، با توجه به این نکته که خودِ این نظم اجتماعی، نه آن چنان که پساساختارگراها می گویند صرفاً برساخت بوده و حاصل قراردادهایی علی السویه نسبت به حالت های دیگر باشد. این نظم اجتماعی در امر جنسی حاصل بازتاب و امتداد همان مسیر هستی و بقا در ابعاد کلان و انسانی می باشد. در این نگاه نقطه شروع تعریفِ اصل و فرع (یا صحت و غیرصحت) در امر جنسی، بدن و طبیعت و غریزه است، اما همین روابط و مناسباتی که در این سطح حاکم است، در ابعاد کلان اجتماعی نیز بازتولید می شود.

به عنوان مثال خودارضایی یا همجنس گرایی شاید از لحاظ زیست شناختی (یا حتی در لایه هایی روان شناختی) امری بی آسیب تلقی شود، اما هر دو از آن جایی که در خلاف مسیر هستی هستند، امری ضدمعنا تلقی خواهند شد که در صورت اجتماعی شدن، نظم اجتماعی و اساساً امکان تولید جامعه و بقای آن را تهدید می کنند. با ارجاع به بحث فروید که در ابتدا بیان شد، خودارضایی یا همجنس گرایی می تواند و بلکه باید به عنوان یک انحراف عمیقِ روانکاوانه مورد بررسی قرار گیرد، اما نه در سطح افراد، بلکه از آن جایی که این دو پدیده اساساً پدیده های اجتماعی اند، در سطح ناخودآگاه جمعی یا خودِ ناآگاه جامعه باید بررسی شوند، به عبارت دیگر ظهور و گسترش این دو پدیده نشان دهنده عدم توانایی جامعه و عقیم شدن آن از بازتولید خودش است، این وضعیت به ما بیان می کند که ساختارهای بقای اساسِ انسانیت در آن جامعه دچار بحران شده اند.

برای فهمِ دقیق تر این مسئله لازم است تا به دوگانِ میل-معنا توجه کرد، «میل» اشاره به سازوکار غریزیِ لذت در انسان دارد، به عبارت دیگر میل یک سائق طبیعی -به خودی خود بی مقصد- است، یک «حال»؛ در برابر «معنا» اشاره به مقصودِ دارد و منعکس کننده (و در عین حال عامل) فراروی انسان از حیوان است. میل و معنا با هم زنده اند، میلِ صرف (یعنی بی مقصودی) معنا را زائل می کند و چون حیات «انسان» به مثابه «امتداد حیوان»، خواه ناخواه به معنا وابسته است، باید حتما ما به ازایی معنایی داشته باشد، معنایی که بر اساس نظمِ اجتماعی مبتنی بر بقای اصلِ جامعه ایجاد می شود، در برابر هستی قرار گرفتن یعنی انکارِ هستی و میل به نیستی، یعنی قیام علیه خود که اساساً امکان پذیر نیست و تنها ما به ازای واقعی آن مرگ (خودکشی) است.

رابطه صحیح جنسی تجلی پیوند و اتحادِ دو نیروی همعرض و متکامل هستی (مردانگی-زنانگی) است که به سرانجام می رسد و میانکنشِ این دو نیرو، غایت مند و در نتیجه معنادار است و تولد را به وجود می آورد. نکته قابل تأمل این که فرزند و ولادت، نتیجه دو زن و مرد نیست، زن و مرد تا قبل از این که به تولید برسند، «زن» و «مرد» هستند و تنها به شرطی می توانند تولید کنند و خود را در هستی امتداد دهند، که از «دو» تبدیل به «یک» شوند. درست در همان لحظه ای که متحد شده و دوئیتشان از بین برود و هر کدام در دیگری محو شوند، (که این لحظه را می توان بهترین تعریف برای ارگاسم در نظر گرفت.) گویی در همان لحظه تبدیل به موجودی جدید می شوند که این موجود جدید، می تواند تولید کند و خود را در قالب این تولید و تولد، امتداد بدهد.

لازمه زوجیت رو به دیگری داشتن است و اینجاست که عشق شکل می گیرد. زوجیت مقصدی دارد که فرزند است، پس سرشار از معنا و حس است، برخلاف خودارضایی که رو به خود است و معنایی ندارد و باطل است، هم چنان که رابطه با همجنس مقصد و نتیجه ای ندارد، معنای آن همان میل بالذات است و این صرفاً «میل» که مقصدی ندارد، ضدمعناست. عشق در همجنس گرایی به میل ختم می شود نه مقصد و معنا؛ همجنس گرایی یا خودارضایی به پیش نمی رود، نمی تواند حرکت ایجاد کند و هر چیزی که به پیش نرود، در خود فرو می رود. در وضعیتِ صرفاً مبتنی بر میل، هر امری صرفاً بر اساس «میل» و غریزه در برابر «معنا» که سابقاً از عقلِ مفهومی و ساختارهایی نظیر خانواده، دین و فرهنگ منبعث می شد، تبیین شده و اعتبار می یابد؛ نتیجه این که ارتباط با همجنس، غیرهمجنس و یا اصلاً هر موجود زنده یا غیرزنده دیگری تفاوتی از جهت اخلاقی-هنجاری نخواهد داشت و ساختار تحدیدی خاصی نیز نمی پذیرد، نه در اصل کنش و نه در چگونگی آن، بنابرین نوعی به تعلقی مطلق ایجاد خواهد شد که یا حرکتی نخواهد داشت و یا حرکتش رو به سویی نخواهد داشت، جهان در این منظر چنان گویی پرتاب شده و به سمت مقصدِ نامعلومی در حرکت است، حرکتِ او اساساً عقلانی نیست، بلکه عقل و به عبارت بهتر انسان حاصل یک اشتباه و انحراف، یک تصادف پوچ خواهند بود.

جهت مطالعه راحت تر می توانید فایل پی دی اف را از اینجا دانلود کنید.

...پایان

نظرات  (۳)

۱۵ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۱۲ حمیدرضا ندیری

مطلبتون واقعا عالی و مفید بود. ممنونم...

پاسخ:
سلام و درود
ممنون ان شا لله عاقبت به خیر بشیم

جناب تاکی ...

وب جدید زدین ؟؟؟!؟!

کنکور چه کردین ؟!

پاسخ:
سلام 
اشتباه گرفتید بزرگوار
اینجا یک وبلاگ تخصصی علمی با مطالب غیرجذاب و غیرجالب است و بنده هم تاکی نیستم.

سلام.

خداقوت.

استفاده کردم.

پاسخ:
سلام و درود بر شما 
متشکرم لطف شماست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">