رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

صــــابر اکبــــری خضـــری

رهیافت فرهنگ

* صابر اکبری خضری
* مدرس علوم اجتماعی در دانشگاه؛ پژوهشگر فرهنگ و حکم‎رانی فرهنگی
* دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
* کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات / گرایش سیاست گذاری فرهنگی / دانشگاه امام صادق (ع)
* اینجا: جستارها، مقالات، یادداشت ها، روایت ها و خرده روایت های من از زندگی
* سایر فعالیت های من در فجازی: https://zil.ink/mosafer.rezvan

طبقه بندی موضوعی

یک مسیر دیگر از پست قبل یا طوفان 2

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ۰۱:۱۱ ق.ظ

پدرم گفت دیروز 11 سال داشتم و امروز 57 سالم است... تن و بدنم لرزید، یک آن گویی رفتم تا 57 سالگی و آمدم، چه قدر سریع گذشت! گاهی به گذشته رفت و آمد داشتم، اما این تجربه ای دیگر بود، سفرم در زمان نه به گذشته، که به آینده بود، آینده ای که دور می پنداشتمش و حالا رفتم دقیقاً همان جا که دور بود، ایستادم و اینجا را نگاه کردم، دیدم فاصله ای نیست، دیدم چند ساعت بعد است، و از آن جایی که در آینده ایستاده بودم، دیدم 25 یا 26 سالگی همین چند ساعت پیش بوده! دیروز دبستان شاهد 6 بودم با آقای عظیمی -معلممان- و داشتم هاج و واج حیاط بزرگِ مدرسه ای که ناآشنا بود را نگاه می کردم؛ امروز امّا 7 سال از دانشگاهم گذشته، دیشب ایستگاه بی آر تی 4 آزادی بودم و کودکان کار را می دیدم و می گفتم این تهران دیگر چه خراب آبادی است و -علیرغم این که بعید است از من- از شدت این غم چشمانم می سوخت و سرخ می شد، امشب امّا 7 سال تمام گذشته و چه کسی باور می کند؟ چه کسی باور می کند آن ترسِ دهشت ناک، آن امکانِ رعب انگیز، آن تصورِ محال، محقق شده، بلکه کمی هم از تحققش گذشته است!

زندگی من در همه این سال ها، در همه لحظاتش آبستنِ طوفان بوده، من آماده ام، صبر کردن همه چیزی است که یاد گرفته ام و از اجداد جنوب خراسانی، همین شکیبایی را به ارث بردم، من زاده شده ام که صبر کنم، صبر، دورترین چیز است به منِ عجول، در یک نگاه شاید منبع لایزال و لایتناهی انرژی و حرکت باشم، همان که یک لحظه حتی جایی بند نمی شد (و نمی شود.) اما این سرنوشت محتوم ماست که پیوند می خوریم با آن چه حتی خیالش را نمی کردیم، ناگهان چشم باز می کنیم و می بینم دست تقدیر گذاشته مان کنار چیزی که چه قدر دور بود به ما، بله... من چشم به جهان گشودم و دیدم «صبر» اینجاست، صبر که تا آن لحظه برایم موجود ناشناسی بود، خودم انتخاب کردم، انتخاب کردم «صابر» باشم و به خدا قسم که خدا این را نوشته بود.

صابر بودن دورترین و نزیک ترین چیز به من است. طوفان ها هجوم می آورند، تند، خشن و می روند. لحظاتِ ثبات و سکینه من در زندگی، فاصله همین دو طوفانِ پیش و پس بوده، لحظه ای آرام نشستم، نفس کشیدم و تا احساس کردم فقط کمی، فقط کمی و کمی به «آرامی» به «خانه»، به «وطن» نزدیکم، مطمئن شدم طوفان در راه است، گله ای نیست، این رسم دنیا و انتخاب من بود. این تقدیر من بود، این سرنوشتی است که پروردگار برایم کشیده، من آماده ام، هر لحظه، هر کجا، هر طور باشد، می روم، تمامِ زندگی من، تمام علاقه م، تمام هدف من، تمامِ لذت من از دنیا، «سفر» بوده و هست. هرگز به هیچ اندیشهِ دوری، به هیچ سرزمینِ ناشناخته ای، به هیچ مسیر نرفته ای، به هیچ احتمالِ نامعلومی، نه نگفتم. من آن جا بودم، میانِ طوفان، نشسته بودم و صبر می کردم. حالا بعد 7 سال، تازه اندکی است آرام گرفته ام، گرد و خاک تکانده ام و چند نفس راحت کشیدم، آرام شدم و این نگرانم می کند، یعنی مهلتم تمام شده... بوی طوفان را می شنوم، من مسافرم، منتظر طوفان نمی مانم، خود به استقبال او می روم، من آن جا هستم، من آن جا خواهم بود، پیش از آن که فکر کنی، پیش از آن که برسی، من نشسته ام و انتظار می کشم، طوفان در راه است، اما وقتی برسد می بیند که من آن جا بساط پهن کرده ام، کوله پشتی ام را زمین گذاشته ام، شاید چادر زده باشم و احتمالاً چای می خوردم، من آن جا منتظرش هستم، نشسته ام و صبر می کنم، کاری که نمی توانم، امّا برای آن خلق شده ام.

* طوفان 1 را اینجا بخوانید.

نظرات  (۳)

۱۰ تیر ۰۰ ، ۰۱:۱۶ صابر اکبری خضری

حسرت نبرم به خواب آن مرداب

کآرام درون دشتِ شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از «طوفان»

دریا همه عمر خوابش آشفته ست...
 

شفیعی کدکنی

و هر چند کمی بی ربط، ولی یاد این شعر مشیری افتادم ..

پاسخ:
شعر خوبیه واقعا
که صبر راه درازی به مرگ پیوسته ست

عالی بود آقای اکبری عزیز ♥

پاسخ:
نمی دونم کامنت تبلیغاتیه یا نه ولی به هر حال متشکر :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">